s2.p5

5.6K 753 93
                                        

جیمین از سرویس بیرون اومد بیشتر از حد معمول پاشو باز کرده بود و راه می‌رفت
×اخ این باسن دیگه باسن نمیشه برای من
جونگوک که پشت سرش بود آروم آروم قدم برداشت و وقتی رسید بهش ضربه ی محکمی به بوتی جیمین زد و گفت:
+این باسنه یا واس منه؟
جیمین با تمام قدرت جیغ کشید
×آیییییییییییییییییییییییییی
جونگوک ترسید و چند قدم عقب رفت حالا صدای گریه و جیغ بچه ها هم بلند شده بود تهیونگ از اتاق بیرون اومد و گفت:
_چی شددددده؟
جیمین همون‌طور که دستشو روی بوتیش گذاشته بود با چهره ی برافروخته رو به کوک گفت:
×گاووو
جونگوک با ترس زیر لب گفت:
+ببخشید حواسم نبود
×آی منو از این روانی دور نگه دار
_کوک احمق ....وای من بچه هارو به زور خوابونده بودم
تهیونگ ناله کنان وارد اتاق شد سوزی رو که بیشتر از بقیه جیغ میزد بغل کرد و آروم آروم تکون داد
_هیششش گریه نکن دختر قشنگم
جیمین همون‌طور که بوتیشو می‌مالید روی شکم دراز کشید
کوک سوبینو بغل کرد و با ترس و لرز به جیمین نزدیک شد و اروم گفت:
+فکر کنم گشنشه
×جلو چشمم نباش کوک من الان نمیتونم تکون بخورم ولم کن
کوک همون‌طور که سعی داشت سوبینو آروم کنه خیلی اهسته روی تخت نشست دستشو روی شونه ی جیمین‌ گذاشت و گفت:
+میشه یکم....
×گفتم برووووو
جونگوک پا به فرار گذاشت تهیونگ گفت:
_من دیشب شیرشو دوشیدم تو یخچال گذاشتم برو گرمش کن بده بچه بخوره
کوک که از حرف تهیونگ خندش گرفته بود گفت:
+مگه گاوه که شیرشو دوشیدی؟
جیمین سرشو بلند کرد و نگاه تیز و برنده ای به کوک انداخت
جونگوک به یه لبخند ساختگی اکتفا کرد و چند قدم عقب عقب رفت و بعد سریع از اتاق خارج شد
+سوبین قشنگم گریه نکن الان آبا برات شیر گرم می‌کنه
کوک سوبینو روی میز گذاشت و شیرو از تو یخچال برداشت و بعد گرمش کرد...... منتظر موند تا یکم خنک شه سوبین خیلی حساس بود و سریع دل پیچه می‌گرفت برای همین سر تغذیه و خوابش حساسیت بیشتری به خرج میدادن
صدای گریه ی سانگهو قطع نمیشد جونگوک از آشپزخونه داد کشید
+این بچه چشه؟
تهیونگ جواب داد
_دل درد داره
کوک سوبینو بغل کرد و دوباره رفت تو اتاق جیمین بین اون همه سر و صدا خوابیده بود
+یاااا چجوری خوابش برده
_هیسسس بیا سانگهورو بگیر ببر تو هال من سوزی رو بیارم
کوک سوبینو جابجا کرد و و با اون یکی دستش سانگهورو رو به پشت بغل کرد جوری که دستش روی شکمش بود تا دل دردش آروم شه
شکم گرد و قلمبه ی سانگهو خوراک گاز گرفتن بود کوک با دیدن اون شکم گردالو گریه هاشو فراموش کرد و تو دلش قربون صدقه ی پسر عزیز دردونش رفت
سوبین با دیدن گریه های سانگهو بغض کرده بود و آماده ی گریه کردن شده بود کوک اونو روی کاناپه خوابوند
+نه تو دیگه گریه نکن
و بعد سانگهورو دور سالن چرخوند
+کمر نمونده برام بچه جان نمیخوای تمومش کنی؟
تهیونگ سوزی رو توی کریرش گذاشت و سانگهورو از کوک گرفت
_بدش به من هلاک کردی بچه رو
+به من چه؟
_همینجوری داره گریه میکنه عرضه نداری آرومش کنی؟
+چیکار کنم آروم نمیشه
_این دلش درد نمیکنه حتما جاشو کثیف کرده
تهیونگ نگاهی به پوشک سانگهو انداخت و گفت:
_نه پوشکش از کل هیکل آباشم تمیز تره
+منظورت خودتی دیگه؟
_نه منظورم تو بودی
+برو گمشو
کوک اینو گفت و سوبینو بغل کرد و به سوزی که درست مثل تهیونگ با چشم‌های نیمه باز خوابش برده بود نگاه کرد و خندید
اما سانگهو چنان جیغی کشید که سوزی با ترس از خواب پرید
+بچه سکته کرد!
_وای سانگهو چته آخه
کوک سوزی رو یه دستی و با احتیاط بغل کرد بعد آروم آروم شروع کرد به قدم زدن
جیمین در حالی که چشماشو می‌مالید عین پنگوئن به سمت پله ها رفت
+صبر کن صبر کن بیام بغلت کنم
×نمیخوام
تهیونگ سانگهورو روی کاناپه گذاشت و به طرف جیمین رفت و بعد با احتیاط بغلش کرد و از پله ها اومد پایین
_برات سوپ شلغم پختم
+ اه اه اه اون دیگه چه کوفتیه؟
_زهرمار
جیمین که هنوز بی اعصاب به نظر می‌رسید روی کوسنی که تهیونگ رو مبل گذاشت آروم نشست و تکیه داد
بعد با اخم گفت:
×بدش به من
+چیو؟
جیمین به سانگهو اشاره کرد
تهیونگ سانگهورو تو‌ دستای جیمین گذاشت و گفت:
_هرکاری میکنیم گریش قطع نمیشه
جیمین با همون اخم و جدیت پیرهنشو بالا کشید و نوک سینشو به دهن نوزاد چسبوند
سانگهو ساکت شد! جونگوک با تعجب گفت:
+همین بیست دقیقه پیش شیر خورد
_وای عین خودت شکموئه کوک‌
+من شکموام؟
_نه پس من!
+اصلا عین جیمینه
کوک اینو گفت و به جیمین نگاه کرد تا عکس العملشو ببینه اما وقتی با قیافه ی جدی جیمین‌ مواجه شد لبشو گاز گرفت و با سوزی و سوبین به طرف پنجره رفت
_ببینین چه باغچه ی خوشگلی داریم ما
سانگهو بعد از سیر شدن سرشو برگردوند و دست و پا زد
_مثل یه توپ گرد شدی
تهیونگ سانگهورو از بغل جیمین گرفت
_سوپتو حاضر کنم عزیزم؟
×خودم میرم میخورم شما بچه هارو نگه دارین
_میتونی؟
×اره
تهیونگ دست جیمینو گرفت و کمکش کرد بلند شه
+میگم امروز بریم بیرون؟
کوک اینو گفت و روی مبل نشست
×نخیر کی با بچه ی چند روزه میره بیرون؟
+چیه مگه؟
_نه ممکنه بچه ها اذیت شن جیمینم هنوز نمیتونه خوب راه بره
+آهان راست میگی
جیمین سوپشو خورد و گفت:
×اه تهیونگ این چیه
_بده؟
+من که گفتم این اشپزیش خوب نیست
_تو که اشپزیت خوبه درست کن ...دست به سیاه سفید نمی‌زنی زرم میزنی
×بدمزه س
_الان برات یه چیز دیگه درست میکنم
×نمیخواد
_عوضش این سوپ مقویه برات خوبه بیبی
جانگوک سوبین و سوزی رو برد تو اتاق و تو تختشون گذاشت و برگشت پیش سانگهو ....سانگهو هنوز دست و پا میزد
+هی بچه همین الان می‌خوام بخورمت
سانگهو تند تر دست و پا زد
+نه تو راه فرار نداری
_بچه رو نترسون کوک
+حال میده
× اون خرس گنده از این سه تا بچه تره
+چیکار من بیچاره دارین
جانگوک سانگهورو بغل کرد و آروم پشتشو ماساژ داد
+وای خدای من .......وقتی بغلش میکنم شکم نرمش میچسبه بهم دلم میخواد گازش بگیرم
×گازش نگیری
+اگه بگیرم؟
_به زور آرومش کردیم مگه مرض داری؟
+خیلی نرم و چلوندنیه..... آخ پسر بابا مثل اسب شیر میخوره
جیمین که داشت آب میخورد خندش گرفت و اب از دهنش ریخت بیرون و شروع کرد به سرفه کردن
_یاااا کوک
+چی شد؟
جیمین که قرمز شده بود گفت:
×وای داشتم‌ خفه میشدم
+مگه چی گفتم
×اخه این چه طرز حرف زدنه
+ولی خندیدیا!
×نخیر
با صدایی که از سانگهو خارج شد لبخند جانگوک محو شد
+هرگز نمیبخشمت پسرم
تهیونگ بلند خندید جیمین هم در حالی که دستشو روی پیشونیش گذاشته بود شونه هاش از شدت خنده تکون میخوردن
+تو قلب منو شکستی! چطور جرات می‌کنی در حضور پدرت این کار دور از ادبو انجام بدی
با خروج دوباره ی باد معده ی سانگهو جونگوک لبخندی زورکی زد و گفت:
+می‌خوام یه رژیم لاغری ویژه بهت معرفی کنم اینجوری نفخم نمیکنی در عرض یه هفته مثل آبا کوکی سیکس پک درمیاری
_ پاشو برو پوشک بیار کمتر حرف بزن
صدای گنشجک هایی که رو شاخه ی درختای حیاط نشسته بودن بلند شده بود تابستون با شدت هرچه تمام تر می تابید و خوشبختی طلوع کرده بود
طوفان ها قهر کرده بودن و زندگی با زیبایی تو خانواده ی شیش نفره ی جئون جولان میداد
هر سه نفرشون فقط یه آرزو داشتن اونم این بود که این خوشبختی پایان ناپذیر باشه و دیگه هیچی نتونه‌ خرابش کنه ......

💕💖💝💓💕💖💝💓




چطورین قندونا؟💛🤍
امیدوارم پارت جدیدو دوست داشته باشین💚💛
ماچ بهتون 💋🍒
ووت و کامنت یادتون نره💞💞💞

I..L..L..L..LOVE..y..y..y..you.Where stories live. Discover now