part 10

51 14 0
                                    

جیانگ با خوشحالی بازوی هاشوان را میان دستان کشیده و لاغرش گرفت.
"شوان گه! پاپ کورن و نوشابه هم می گیری؟"

هاشوان همانطور که دستانش را داخل جیب شلوارش فرو کرده بود و به آرامی قدم برمی داشت سرش را تکان داد.

به هم به طرف فروشگاه خوراکی سینما رفتند و هاشوان پاپ کورن و دو قوطی نوشابه گرفت.
جیانگ یکی از نوشابه ها را گرفت و پرسید.
"چرا واسه خودت پاپ کورن نگرفتی؟"

هاشوان آرام سر تکان داد.
"دوست ندارم"

جیانگ آهانی گفت و با هم به سمت سالن شماره دو راه افتادند.
جیانگ به طرف بالاترین صندلی ها رفت و آن جا نشست. به صندلی کنار دستش اشاره ای کرد تا هاشوان روی آن بنشیند. هاشوان نیز بدون هیچ حرفی روی همان صندلی نشست.

جیانگ با شور و شوقی که درونش می لولید دوباره و دوباره روی صندلی تکان می خورد.
هاشوان هم از گوشه ی چشم اورا نگاه می کرد.

با خود فکر کرد که جیانگ واقعا ساده و مظلوم است.
او با یک همبرگر و سینما رفتن تا آن حد ذوق می کرد و خوشحال می شد.

دلش می خواست تا مدت های طولانی آن شور و شوق درون چهره ی جیانگ را تماشا کند.
دیدن خوشحالی جیانگ حس خوب و بی نظیری را به او می داد.

چند دقیقه ای گذشت تا فیلم شروع شد.
اوایل فیلم اتفاق های خیلی ترسناکی نمی افتاد. اتفاق های ساده ای مثل بسته شدن ناگهانی در ها یا ایجاد صدای های عجیب و غریب بود که به طور ناگهانی اتفاق می افتاد و صدای بلندش باعث می شد جیانگ با شدت از جا بپرد. حتی پاپ کورن های داخل دستش پایین می افتاد و چند قطره نوشابه از دستش روی زمین می ریخت

هاشوان که عکس العمل های جیانگ را دیده بود برایش سوال پیش آمده بود که چرا این پسر با این که با چنین چیز هایی با آن شدت از جا می پرید دوست داشت فیلم ترسناک ببیند.

اما اوضاع همان طور ساده باقی نماند. فیلم هر لحظه ترسناک تر می شد و جیانگ از ترس بیشتر در خودش فرو می رفت. حتی دیگر به پاپ کورن ها یا نوشابه اش لب نمی زد.

تقریبا اواخر فیلم بود. دختری که داخل اتاقی گیر کرده بود با دیدن پیکر عجیب و ترسناکی که روبرویش بود و به طرز هراسناکی سرش را می چرخاند وحشت زده شده بود. جیانگ با دیدن آن پیکر هراسناک بدنش لرز گرفت و ناخودآگاه دست هاشوان را که روی دسته ی صندلی بود چنگ زد.

هاشوان نگاهش را به جیانگ دوخت که با چشمان پر از ترسش به فیلم چشم دوخته بود.
دست آزاد دیگرش را روی دست جیانگ گذاشت و حمایت گرانه فشرد.

پیکر ترسناک با سرعت به دختر حمله کرد که جیانگ فریاد خفه ای کشید، چشمانش را بست و صورتش را به طرف هاشوان چرخاند.

𝚙𝚊𝚒𝚗 𝚘𝚏 𝚕𝚘𝚟𝚎 Where stories live. Discover now