جیانگ نگاهی به خودش در آینه کرد و لبخندی زد.
نمی دانست چرا خودش را به آن شکل درآورده بود.
نمی دانست چرا آن کار ها را می کرد.یا حتی نمی دانست چرا می خواهد هاشوان را تحریک کند.
فقط این را می دانست که دوست دارد آن را انجام دهد.قفسه ی سینه ی سفیدش را با کنار کشیدن لبه ی پیراهنش نمایان کرد و با چشمان خمار به آینه خیره شد.
فکر می کرد همین که با آن وضع روبروی هاشوان ظاهر شود برای تحریک کردنش کافی بود.اما کمی آرایش چشم و لب و حرکات اغواگرانه می توانست تحریک شدگی هاشوان را چند برابر کند.
شیطنت آمیز خندید و گفت.
"کاش می شد گوشیمو ببرم و از عکس العملش فیلم بگیرم"لب زیرینش را به آرامی گاز گرفت و از جلوی آینه کنار رفت.
از اتاقش خارج شد و پشت در اتاق هاشوان ایستاد.
به آرامی در زد و منتظر ایستاد.هاشوان با شنیدن صدای در سرش را از موبایلش بالا آورد و نگاهش را به در دوخت.
"بیا تو"
در به آرامی باز شد و جیانگ وارد شد.هاشوان با دیدن جیانگ در آن پیراهن سفید بدون هیچ شلواری که چند دکمه بالایی اش را باز گذاشته بود چشمانش گرد شد و موبایل از دستش افتاد.
جیانگ لبخندی زد و به طرف هاشوان رفت.هاشوان بدون هیچ کنترلی در نگاهش به چهره ی زیبا و معصوم جیانگ خیره شد. می توانست سایه ی محو صورتی کنار چشمانش و رژ لب صورتی که روی لبانش زده بود را تشخیص دهد.
موهای لخت جیانگ به طرز اعجاب آوری به هم ریخته بود و همان به هم ریختگی اش به چهره ی او نمای زیباتری می داد.
هاشوان آب دهانش را قورت داد و به سختی زمزمه کرد.
"ج...جی...جیانگ"جیانگ با لبخند کنار هاشوان نشست، سرش را کج کرد و با لبه ی پیراهنش بازی کرد.
"چی شده؟ خیلی عجیب غریب شدم؟"
لحنش آنقدر آرام بود که ضربان قلب هاشوان را شدت داد.
"چرا اینطوری لباس پوشیدی؟"جیانگ خودش را به طرف هاشوان کشید و با چشمان خمارش به چشمان گرد هاشوان خیره شد.
"دوست داشتم واسه دوست پسرم دلبری کنم"
هاشوان با تته و پته زمزمه کرد.
"ج...جیانگ"جیانگ به آرامی روی پای هاشوان نشست و مشغول باز کردن دکمه های پیراهن او شد.
به سمت هاشوان خم شد و لب هایش را با لاله ی گوش او مماس کرد.
"دوست نداری منو اینطوری ببینی هاشوان؟"بوسه ای روی لاله ی گوش هاشوان کاشت.
هاشوان ناخودآگاه چشمانش را بست.
جیانگ پایین تنه اش را روی پایین تنه ی هاشوان کشید و لبانش را روی گردن او گذاشت.هاشوان از لذت آن مالش و بوسه چشمانش را بست و لب زیرینش را گاز گرفت.
"می خوای منو...اذیت کنی؟"
جیانگ کنار گوش هاشوان بوسه ای کاشت و زمزمه کرد.
"چرا که نه؟"
YOU ARE READING
𝚙𝚊𝚒𝚗 𝚘𝚏 𝚕𝚘𝚟𝚎
Fanfiction♡couple: jixuan ♡genre:Romance__smut_angst ♡completed 《دقیقا وقتی که فکرش رو نمی کنی... یکی وارد زندگیت می شه که باعث حال خوبت میشه... آرزو می کنی هیچ وقت از دستش ندی... ولی سرنوشت با خواسته ی دلت همکاری می کنه؟》 *این داستان اولاش فضای دارکی داره ا...