part 3

271 45 68
                                    


با خودش قسم خورد که کاری کنه کیم تهیونگ به گه خوردن بیفته.. مهم نبود چجوری ولی پیداش میکرد و حق دونسنگش و از حلقومش بیرون میکشید.. کاری میکرد بخاطر تک تک بغض ها و اشکای جونگکوکش، زجه بزنه و عاجزانه تقاضای بخشش کنه...

.
.

جیمین عشق و خوب میفهمید اما... بشدت معتقد بود چیزی که جونگکوک درگیرشه عشق نیست، جنونه.. یه جنون محض..

اخه محض رضای خدا کدوم عاشقی تو جهان عشقش و بی دلیل ول میکنه و یه شبه ترکش میکنه اونم بدون هیچ دلیل و توضیحی..

.
.

جیمین مطمئن بود کیم تهیونگ هیچوقت عاشق جونگکوک نبوده و همه ی اون کارهای شیرین و حمایتهای دلگرم کنندش فقط و فقط برای سواستفاده بوده..

حالا امشب بعد از فهمیدن اینکه تهیونگ دقیقا بعد از سکسش با جونگکوک ولش کرده این فرضیه بهش ثابت شده بود...

صدای در اومد..

جیمین نگاهش و بالا اورد و خرگوش بی عقلش و دید که با لبای اویزون و چشمای قرمز بهش خیره شده

جونگکوک: هیونگ ازم ناراحتی؟

جیمین اهی کشید و گفت: نه جونگکوک چرا ازت ناراحت باشم

جونگکوک: ولی هستیا.. یه چیزیت هست یهو بی حرف اومدی اینجا.. ناراحت نباش من از فکر ناراحتیت خوابم نمیبره

جیمین لبخند غمگینی زد و سعی کرد بخنده: نه خرگوش مهربون من ناراحت نیستم..

جونگکوک سرش و پایین انداخت، انگار با خودش کلنجار میرفت حرفی رو بزنه یا نه

جونگکوک: هیونگ

جیمین: جانم؟

جونگکوک: از تهیونگم ناراحت نباش

جیمین سکوت کرد

جونگکوک ادامه داد: هیونگ من هرچی بگم دربارش شما درکم نمیکنید.. اما.. اما اون بهترین ادمی بود که میتونستم عاشقش بشم.. اون بهترین بود، هیونگ تو هیچوقت من و نمیفهمی اما تهیونگ بی نقص بود و زیبا..

انقدر شیرین و دوستداشتنی بود که حد نداشت.. بهش تهمت نزن.. قضاوتش نکن، من نمیدونم چرا رفت اما بی دلیل نرفته، الکی نرفته حتما مجبور بوده..

جیمین به جونگکوک که با ذوق خاصی حرف میزد خیره موند...

جونگکوک ادامه داد: جانان من الکی ولم نمیکنه، اون نه ازم خسته شده بود نه حتی کمتر دوستم داشت من حسش کردم تک تک ذرات وجودش دوست داشتنم و فریاد میزد.. با فکر به همونه که الان جلوت وایسادم وگرنه پیشتر از اینها مرده بودم..

ToscaWhere stories live. Discover now