part 33

143 21 70
                                    

تهیونگِ فرشته و جونگکوکِ آدم هیچوقت نشد طعم خوشبختی واقعی رو بچشن چون هیچوقت قرار نبود عاشق هم باشن، هیچوقت بنا نبود برای هم باشن ...

اما اگه همه چی از پیش تعیین شده بود پس چرا این دو نفر همو دیدن؟ و اگه قراره همه چی از پیش تعیین شده باشه پس چرا انسانها و فرشته ها عقل و اختیار داشتن؟ اینکه سرنوشت دو تا ادم و دو تا فرشته عوض شده نشون دهنده ی چیه؟

اصلا مگه میشه سرنوشت و تغییر داد؟

.
.
.
.

برمیگردیم سر وقت زوج عاشقمون...

اونا عاشق هم بودن، از عشق زیاد همدیگرو میپرستیدن پس قطعا باید سکسشون هم باید خیلی خارق‌العاده باشه مگه نه؟

ولی اینطوری نبود...

سه سال و چهل و شش روز پیش وقتی اولین بار با هم خوابیدن بقدری احساسی و مضطرب بودن و احساساتشون از تابو شکنی ها درهم بود که متوجه این قضیه نشدن ولی از همون اول یجای کار میلنگید..

گفتم که اونا از جنس هم نبودن..

تهیونگ ترجیح میداد ساعتها معاشقه داشته باشن و در نهایت یه وانیلا سکس آروم و عاشقانه رو تجربه کنن ولی جونگکوک برعکس ترجیح میداد توی رابطشون به اصل آدمیتش برگرده و مثل یه حیوون حشری که زمان جفت گیریشه رابطه های زیاد و پشت سرهم و بشدت وحشی رو تجربه کنن

دوست داشت سرعتشون خیلی از چیزیکه بود بیشتر باشه اما تهیونگ بیش از اندازه رعایتش‌و میکرد و حتی حاضر نمیشد بیشتر از دو بار دخول داشته باشن چون معتقد بود برای سیستم بدنی جونگکوک همچین چیزی خوب نیست و بعد از اصرار های مدام جونگکوک، بهش پیشنهاد کرد که اون فاعل رابطه باشه اما خب جونگکوک ذاتا همچین چیزی رو برای خودشون نمیپسندید شاید اگه با یه ادم یا فرشته ی دیگه بود قضیه فرق میکرد اما برای تهیونگ دوست داشت باتم بمونه!

اما سکس که همه چیز نیست مگه نه؟ عشق میتونه خوب پیش بره اگه سکسی در کار نباشه؟ یا بهتره بگم سکس مطلوب نباشه؟

جونگکوک: متوجهی فردا آخرشه؟

تهیونگ: میشه انقدر یادآوری نکنی؟

جونگکوک: میشه منو بکنی؟

تهیونگ از طرز حرف زدن جونگکوک خجالتزده سرخ شد و جونگکوک به تغییر حالتش خندید

جونگکوک: جوابمو ندادی

تهیونگ: ما امروز سه بار انجامش دادیم جونگکوک این خودش یه قانون شکنیه تازه با دیشب میشه پنج بار

ToscaWhere stories live. Discover now