جونگکوک: اقا بلیط واسه دو نفرمرد نگاهی به دو تا پسر انداخت و گفت: خودتون قوانین و میدونید دیگه، هرگونه ناراحتی قلبی یا ترس از ارتفاع دارید لطفا اینو سوار نشید
جونگکوک هیجان زده گفت: هیچی اقا هیچ مشکلی نداریم
مرد: تو اتاقک خودتون بشینید و کمربنداتونو ببندین و به هیچ وجه از پنجره به بیرون خم نشید
جونگکوک بلندگفت: چشم اقاااا
تهیونگ خندید: خیلی ذوق زده شدی
جونگکوک: از بچگیم عاشق چرخ و فلک بودم
تهیونگ محو لبخندش شد و خیلی زود چرخ و فلک شروع به حرکت کرد...
حق با مرد بود اون چرخ و فلک ارتفاع خیلی بالایی داشت اما قطعا برای جونگکوکی که ارتفاع براش یه چیز هیجان انگیز بود و تهیونگی که دوتا بال برای پرواز داشت اصلا چیز ترسناک و نگران کننده ای نبود....
جونگکوک: عاشق اینم شهر و از بالا ببینم، ببین چه خوشگلتره یه سئول چراغونی و رنگی رنگی...
تهیونگ: چطوری تک تک اواهایی که از لبهات بیرون میاد انقدر دلنشین و دوست داشتنیه؟
جونگکوک از خلسه ای که با خودش داشت بیرون اومد و به تهیونگ نگاه کرد: نمیدونم تو بگو چطوری صورت تو حتی از کل سئول و تک تک چراغاش هم نورانی تر و درخشانتره؟
تهیونگ خندید: میدونی خب یجورایی ما از نور ساخته شدیم
جونگکوک: اوه پس اونم شایعه نبود؟ واه... ولی انصاف نیست چرا تو از نور ساخته شدی من از گِل؟
تهیونگ خیلی جدی گفت: نباید اینجا بگی انصاف نیست چون هم کار و مصلحت خدا رو زیر سوال میبری هم با وجود همچین صورت زیبایی ناشکری کردی... تو که زیباترین مخلوق خدایی نباید همچین حرفایی بزنی نور زندگی من
جونگکوک با ذوق صدای نامفهومی از لبهاش بیرون زد و لب هاش از فرط شادی و هیجان تا اخرین حد ممکن کش اومدن تازه پاهاش هم ناخوداگاه ریتم جدیدی رو اغاز کردن....
این روند هر وقت که لقب جدیدی از جانب تهیونگ میگرفت، اجرا میشد...
تهیونگ سرش و جلو برد و بوسه ای روی پیشونی و بینی جونگکوک گذاشت و عقب رفت اما جونگکوک همونجا ایستاد و با چشمهای بسته منتظر موند
تهیونگ: جونگکوکا.. چیزی شده؟
جونگکوک: بوسه های قبلی خوب بودن ولی تا لبهامو نبوسی دیگه چشمام و باز نمیکنم
تهیونگ خندید و انگشتای کشیده اش رو دو طرف صورت یار گذاشت و متقابلا چشمهاش و بست و لبهاش و روی دو تا غنچه ی جانانش فشرد
YOU ARE READING
Tosca
Fanfiction(Completed) couples: taekook, namjin genres: secret خلاصه: اصطلاح«توسکا» در زبان انگلیسی به «اشتیاق» یا «دلتنگی» ترجمه میشه و یک نوع افسردگی همراه با اشتیاق رو نشون میده که حاصل ناامیدی از عشقه... مثل وقتی که میدونی هیچ برگشتی در کار نیست اما باز هم...