part 10

232 35 279
                                    

شب شده بود و جیمینی بیش از اندازه مشروب خورده بود و کلی چیز میز شکونده بود و کاملا مست شده بود... یونگی هم همین برنامه رو داشت اما نمیدونست چرا یه چیزی در درونش بهش هشدار میداد کمتر بنوشه و حواسش یه اون پسرک کیوت باشه

یونگی: جیمینا بسه دیگه بیا برگردیم هتل زیادی نوشیدی برا امشب بسه

جیمین سرخوشانه خندید: اوه بالاخره تو زمان سفر کردم.. نکنه دنیای موازیه.. نه خودمم تو یونگی خودمی

یونگی گوشاش تیز شد: چی گفتی؟

جیمین دستاش و رو دهنش گذاشت و با حالت کیوتی گفت: هیچی جیمینی هیچی نگفت

یونگی خندید و جیمین دوباره گفت: الان شوهرمی یا دوس پسرم؟

یونگی خندش جمع شد و با تعجب گفت: چی؟

جیمین کمی فکر کرد و گفت: میخوای منو ببری هتل پس دوس پسرمی.. چرا باهام ازدواج نمیکنی هان؟ من خانوادم خیلی روشنفکرن قبولمون میکنن نگران نباش

یونگی کمی خندید: آه جیمینا زیادی مشروب نوشیدی بیا بریم.. بخوابی حالت سرجاش میاد

جیمین یک مرتبه داد زد: یون یونییی.. یون یونییی بیا بریم خونه بابات خوابش میاد

یونگی با چشمای درشت شده سمتش رفت و انگشتش و رو لب جیمین گذاشت و گفت: هیسس جیمینا آبرومون رفت پاشو باید بریم

جیمین نگاهی به انگشت یونگی انداخت و با اخم روش و به یونگی داد و گفت: یونگیا من قرار نیست تو جای عمومی برات ساک بزنم

یونگی با چشمای گشاد شده به جیمین نگاهی انداخت و بزور جیمین و بیرون از بار برد و گفت: چرا چرت و پرت میگی اخه این چه عادتیه که داری

جیمین هینی کشید: این چه عادتیه تو داری سکس تو عموم زشتهه .. جرمههه اصن

یونگی دستش و جلو دهنش گذاشت و گفت: چرت نگو من خواستم ساکت شی.. اروم، داد نزن درسته اینا ژاپنین ولی صدات خیلی بلنده همه دارن نگامون میکنن

جیمین: واسه همین میگم زشته بیا برگردیم هتل

یونگی: اینو من میگم جنابعالی توهم زدی میخوام اینجا باهات بخوابم

جیمین اخم کیوتی کرد: نخیرم انگشتتو نگه داشتی بخورمش بعد اون و بکنی تو کونم و کاراتو ببری جلو.. درسته تا الان دوس پسر نداشتم اما انقدری گی پورن دیدم بدونم چجوریه.. اوه چی دارم میگم الان بعدنه ما قطعا چندبار با هم خوابیدیم

یونگی اهی کشید و تاکسی گرفت و زیرلب گفت: شاید بهتره دیگه پورن نبینی

جیمین به دست یونگی که تو دستش چفت شده بود نگاه کرد و نگاهش و بالا اورد و نیم رخشو نگاه کرد و ناغافل خودش و به یونگی نزدیک کرد و کل نیم رخ چپش و غرق بوسه کرد

ToscaTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang