نامجون: خب دیگه تکرار نمیکنم من اول میرم تو بعد جای دقیق هوسوک و بهتون میگم شما هم بی سر و صدا بیاید تو خونه و قایم بشید بعد من برقای خونه رو چند لحظه قطع میکنم و دوباره وصلش میکنم شماها هم با کیک و بمب شادی جلوش ظاهر شین تا هم برینه به خودش هم حسابی سورپرایزش کنیم.. اوکی؟همگی سر تکون دادن و یونگسان با حرص گفت: برو تو دیگه چرا انقدر لفتش میدی
نامجون چشم غره ای به خواهر بزرگتر رفت و گفت: پس دیگه تکرار نمیکنم..
جین: شرک جونم حواست هست همش میگی تکرار نمیکنم ولی بازم تکرار میکنی؟
نامجون: استرس دارم یخورده.. چراشو نمیدونم مسخرم نکنید
جین: نامجونا
نامجون که بعد از عمری(مدت خیلی خیلی طولانی) بجای شرک توسط اسمش اونم از زبون شیرین ترین ادم زندگیش صدا زده شده بود با خوشحالی و نیش باز به سمتش برگشت: جونم؟
جین: یا همین الان میری تو یا امشب بات پلاگ صورتی براقه رو خودت میپوشی بعدشم چهاردور به فاک میری
مونبیول لبش و گزید، جونگکوک تک خنده ای کرد، تهیونگ از خجالت سرخ شد، یونگی خودش رو به نشنیدن زد و جیمین با صدای بلند ریسه رفت
جین خطاب به جیمین: زهرمار نکنه میخوای این بلا رو سر توأم بیارم؟
جیمین خندش در جا قطع شد و لب قلوه ایش رو جلوتر داد و گفت: خجالت بکش هیونگ من خودم دوس پسر دارم
جونگکوک: مغز فندقی اگه دوس پسر نداشتی اوکی بود؟
یونگسان با طعنه به جین گفت: هه سوکجین شی برنامه ای که هر شب رو خودت پیاده میشه رو میخوای رو نامجون ما پیاده کنی؟؟
جین به چشمای یونگسان خیره شد و گفت: دوس پسر منه هر کار دلم بخواد باهاش میکنم مشکلی داری آگاشی؟ ببخشید میدونم تو حوزه ی تخصصی کاسپلی به اندازه ی شما ماهر نیستیم ولی حرص نخور بالاخره هر کی از یجایی شروع میکنه دیگه
یونگسان در حالیکه آماده ی حمله بود جیغ زد: یااااا کیم سوکجین تو دیگه خیلی پررو شدی
نامجون: نونا هزار بار بهت گفتم یه چی میپرونی منتظر باش دوتا بشنوی اگه خوشت نمیاد حرف بشنوی خب پس زبونتو کنترل کن.. رابطه ی منو جینم به خودمون ربط داره این هزارمین باریه که میگم
جین نچ نچی کرد: آی کیوی پایین این عوارضم داره دیگه
یونگسان با حرص ضربه ای با انگشت اشارش به پیشونی نامجون زد و گفت: ریدی با این سلیقتتتتت اصلا این پسره چرا باید تو تمام دورهمیای خانوادگی ما باشههه؟ ازت متنفرم کیم سوکجین
سوکجین با خوشحالی از حرص دادن یونگسان قهقهه ای زد: منم ازت متنفرم آگاشی
جیمین خسته از بحث های حوصله سر بر یونگسان و سوکجین و نامجون، سرش و به سمت جونگکوک چرخوند و دید که دوستش تا جاییکه تونسته خودش و تو پالتوی دوس پسرش جا داده و در حالیکه دستاش و دور گردن تهیونگ انداخته، در حال بوسیدنشه..
YOU ARE READING
Tosca
Fanfiction(Completed) couples: taekook, namjin genres: secret خلاصه: اصطلاح«توسکا» در زبان انگلیسی به «اشتیاق» یا «دلتنگی» ترجمه میشه و یک نوع افسردگی همراه با اشتیاق رو نشون میده که حاصل ناامیدی از عشقه... مثل وقتی که میدونی هیچ برگشتی در کار نیست اما باز هم...