جونگکوک: تهیونگ نمیخوای حرفی بزنی؟
تهیونگ لبخند غمگینی زد و زمزمه کرد: دلم برات تنگ شده بود ابد من
.
.جونگکوک از صدای داد کسی از خواب بیدار شد و با ترس به نامجون و هوسوکی که باهم گلاویز شده بودن، خیره شد..
با گیجی به افراد حاضر در اتاق نگاه میکرد .. باورش نمیشد فقط خواب دیده باشه، تا همین چند لحظه پیش تو بغل عشقش بود... نه خواب نبود..
خواب نبود جونگکوک حسش کرده بود.. نه نه این درست نیست احتمالا تهیونگ یجایی تو همین هتل بود
یونگسان تا چشمای باز جونگکوک و دید، دو تا پس گردنی محکم نثار اون دوتا پسر تخس کرد و با اخم گفت: همین چند روز پیش از بیمارستان مرخص شد حالا انقدر گاوبازی در بیارین دوباره بفرستینش همونجا
نامجون و هوسوک با چشم غره برای هم خط و نشون میکشیدن و جیمین و یونگی سعی میکردن از هم دور نگهشون دارن
جونگکوک: چیشده نونا؟
یونگسان اخماش باز شد و لبخند مهربونی زد: هیچی نشده عزیز من قربونت برم تو یخورده استراحت کن الان سوکجین برات غذا میاره
جونگکوک خمیازه ای کشید و گیج شده به اطراف نگاه کرد و گفت: نه الان غذا نمیخوام وایمیسم با تهیونگ بخورم
یک مرتبه کل اتاق رو سکوت فرا گرفت...
بعد از دقیقه ای جیمین شوکه پرسید: جونگکوکا گفتی میخوای با کی غذا بخوری؟
جونگکوک لبخندی زد: با تهیونگم
همه با ترس به همدیگه نگاه کردن
یونگسان به طرف گوشیش رفت تا با دکتر جونگکوک تماس بگیره..
نامجون با اخم به هوسوک گفت: ببین مواظبش نبودی معلوم نیست چرا تو اون سرما خوابش برده که الان اینجوری مخش تعطیل شده
هوسوک: اَهَه چقدر تو رومخ میری هزار بار گفتم این بچه رفت دستشویی یهو اونجا خوابش برده بود همین.. چیز عجیبی هم نیست خودت میدونی این چند وقته کم خوابی داشته
جیمین: جونگکوکا چرا منتظر تهیونگی؟ مگه یادت نمیاد اون روز چیا بهت گفت؟
جونگکوک با دهن باز و چشمای اشکی از هوسوک پرسید: خواب بودم هیونگ؟ یعنی میگی تهیونگم و ندیدم؟ نه امکان نداره... خواب نبودم من من یادمه
هنوز بوی تنش زیر بینیمه هنوز گرمای بدنش و که بغلم کرد نذاشت بپرم و یادمه سفت بغلم کرد گفت دلش برام تنگ شده... انقدر بهم دروغ نگین
هوسوک رو تخت کنارش نشست: نه عزیزدلم کجا میخوای دیده باشیش؟ تو دسشویی؟ معلومه که خواب بودی... جونگکوکا عزیزم لطفا به خودت بیا دونسنگ قشنگم تو یه هفته ای بود خوب شده بودی چت شد یهو؟
DU LIEST GERADE
Tosca
Fanfiction(Completed) couples: taekook, namjin genres: secret خلاصه: اصطلاح«توسکا» در زبان انگلیسی به «اشتیاق» یا «دلتنگی» ترجمه میشه و یک نوع افسردگی همراه با اشتیاق رو نشون میده که حاصل ناامیدی از عشقه... مثل وقتی که میدونی هیچ برگشتی در کار نیست اما باز هم...