•15•

952 282 784
                                    

کیه که دیر آپ کرده ولی با دست پر اومده؟
من🧍🏻‍♀️
سال نوتون مبارک خوشگلای من😍
یه چپتر طولانی تقدیم شما💚
کامنت و ووت فراموشتون نشه ؛)
○●○●○

لویی حدس می‌زد که توی سرزمین عجایب فرود اومده باشن، چون حالش جوری بود که انگار مواد زده. علاوه بر این، اون‌ها روی یه قارچ خیلی بزرگ دراز کشیده بودند. این خودش یه مهر تایید روی حدسش بود.

لیام نفس نفس می‌زد، موهاش بهم ریخته و چشم‌هاش به خاطر سفر کوتاه و عجیبشون گرد شده بود. سرش تند تند به اطراف می‌چرخید تا موقعیتش رو تشخیص بده. "ما کجاییم؟" با وحشت پرسید. "این دیگه چیه؟"

"آروم باش." هری نفسش رو بیرون داد و چند تار از فرفری‌های شکلاتیش رو از روی پیشونیش کنار زد و درست مثل لیام اطرافش‌ رو نگاه کرد، البته با آرامش بیشتر... و بعد چشم‌هاش رو ریز کرد. "آسمان ابری، رنگ‌های اغراق آمیز، نبود هیچ‌گونه منطق توی سایز و شکل‌ اجسام و محیط... باید توی سرزمین عجایب باشیم."

"اوه واقعا؟ خودت تنهایی حدس زدی؟" لویی از جایی که نشسته بود ابروهاش رو برای پسر بالا انداخت، دستی به گردنش کشید و به بدنه قارچ تکیه زد تا تعادلش رو حفظ کنه و از جا بلند بشه. "آره." هری با بی‌تفاوتی جوابش رو داد."احتمالا باید مراقب حرکاتمون باشیم."

"چی؟" لیام ترسیده به نظر می‌اومد. "اینجا خطرناکه؟" هری و لویی نگاهی رد و بدل کردند. لویی با بالا انداختن ابروهاش مشخص کرد که قرار نیست توضیحی بده، پس هری تیشرت مشکی رنگش رو مرتب کرد و تصمیم گرفت جواب لیام رو بده.

لویی واقعا کارش توی گفتن اخبار بد، خوب نبود و بیشتر توی خوب کردن حال بقیه ،بعد از شنیدن یه خبر بد، تخصص داشت.

"خب سرزمین عجایب..." هری لبش رو گاز گرفت و توی فکر رفت. مطمئن نبود چطور باید توضیح بده. (و لویی قطعا به لب برجسته‌ی هری که سرخ‌تر از سیبِ سفید‌برفی بود، خیره نشده بود. عمرا! مثلا لب سرخ هری چه اهمیتی برای لویی داشت؟ هیچی!)

(حالا چی میشه اگه زل زده باشه؟ این باعث نمیشه که هری فرد دوست داشتنی‌تری بشه! به هیچ عنوان!)

"اینجا هیچ چیز با عقل جور در نمیاد." هری در نهایت گفت. "اینجا بر اساس قدرت تخیل نیم کره راست مغز بنا شده. می‌دونی که نیم کره‌های مغز چطور کار می‌کنن دیگه، نه؟ نیم کره راست برای احساسات، خلاقیت و ادراکه و نیم کره چپ برای برنامه‌ریزی، تحلیل و منطق. برای اینکه بتونی درست فکر کنی و کارهات رو انجام بدی به هر دو بخش احتیاج داری ولی گاهی یه نیم کره می‌تونه نسبت به دیگری غالب‌تر باشه."

لیام آب دهنش رو قورت داد."خب؟" هری لبخند آرومی زد اما نگاهش جدی بود. "توی سرزمین عجایب بخش چپ مغز کار نمی‌کنه. هیچ منطقی در کار نیست. ما الان توی یه رویای بزرگیم و قراره با مغزمون بازی بشه تا از هر دو بخش استفاده نکنیم. سرزمین عجایب گیجت می‌کنه. باعث میشه نتونی حقیقت و رویا رو از هم تشخيص بدی. مطمئنم همین الان هم می‌تونی از سنگینی هوا و نفسی که می‌کشی، حسش کنی."

Collision [L.S][Z.M]Where stories live. Discover now