سلام. حالتون چطوره؟🤠
میدونم دیر اومدم ولی در عوض چپتر طولانیه🥰6.3K
و البته نیازمند کامنته🤨
حواسم بهتون هست👀
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید.🌻💬+⭐️
○●○●○معده لویی از شدت پر بودن درد گرفته بود. لب و انگشتهاش چسبناک شده بود و زبونش از شدت خشکی هر ثانیه ممکن بود ترک بخوره. دوست داشت هر چه زودتر یه چیزی بنوشه اما میدونست که نمیتونه به ساحل بره و درست مثل وقتی که توی جنگل بود، از آب دریا بنوشه. دریاچههای توی جنگل همیشه تمیز و شفاف بودند و اون آب شوری که چند ساعت پیش با افتادن توی دریا مزهاش کرده بود هیچ شباهتی بهشون نداشت.
توی ذهنش بقیه رو بابت فراموشکاری و نخریدن نوشیدنی از سوپرمارکت لعنت کرد. قطعا خودش شاملشون نمیشد! از کجا باید میدونست که خوردن اِسمور باعث میشه تا این حد تشنه بشی؟ لویی چیزی راجع بهش نمیدونست. میخواست به زین یا نایل در موردش غر بزنه که زین پیش قدم شد و موضوع متفاوتی رو بیان کرد.
"خب... پس گفتی میخوای چیزهای بیشتری راجع به زمین یاد بگیری، هاه؟"
چشمهای قشنگش از روی چیزی مشابه به شیطنت برق میزد. لویی تشنگیش رو فراموش کرد و هیجانزده کمی به جلو خم شد. خودش هم هر موقع چشمهاش اونجوری برق میزد، چیزهای قشنگی رو تعریف میکرد. (البته این نظر خودش بود. اینکه بقیه چی فکر میکردند به هیچوجه براش مهم نبود.)"خب شما تا حالا... به کلاب رفتین؟" زین پرسید و به محض اینکه آخرین کلمه از دهنش بیرون اومد، لبخند بزرگی روی صورت نایل نشست و مشتش رو با هیجان توی هوا تکون داد. "فاک! دقیقا حرف دل منو زدی زین مالیک!"
لویی تا حالا به کلاب نرفته بود. هیچ تجربهای در موردش نداشت. عالی شد.
"کلاب چیه؟" لویی با هیجان پرسید. "تا حالا تجربهاش نکردی؟" زین یکی از ابروهاش رو بالا انداخت. "یه جاییه که الکل و موسیقی داره و میری اونجا تا مست کنی و با بقیه آدمهای مست برقصی."
"اوه. البته که ما چنین چیزی داریم! فستیوالهایی برای تغییرات فصلی برگزار میشن که توش یه عالمه شراب میخوریم و میرقصیم."
هری پوزخندی زد. "کلاب ربطی به مناسبتهای خاص نداره. داریم در مورد مشروب حرف میزنیم لویی... تا حالا چنین چیزی خوردی؟ نوشیدنیای که انقدر الکل داره که گلوت رو میسوزونه و درونت رو چنان گرم میکنه که انگار آتش گرفتی." لویی اخمی کرد و چینی به بینیش انداخت. "چرا باید چنین چیزی بخورم؟ چیزی که گفتی افتضاح به نظر میرسه!"
"تو خیلی شیرینی لویی... واقعا شیرینی." هری سرش رو تکون داد، گوشه لبش به بالا مایل شد. "برای این میخورن که مست بشن."
YOU ARE READING
Collision [L.S][Z.M]
Fanfiction[ C o m p l e t e d ] لویی یه پری ظریف و کوچولو و حساسه که دوست داره از دید بقیه ترسناک باشه و هری به مردم صدمه میزنه... طبیعتا این دو تا از هم متنفرن! با حضور لیام، گرگ بزرگ و نه چندان بد، که انسانها نقطه ضعفشن. زین، یه انسان با ظاهری فوق العاده...