chapter 28

4.3K 722 207
                                    

یک ماه بعد

جونگوک همون‌طور که دستشو دور کمر جیمین‌ حلقه کرده بود بی وقفه میبوسیدش .....جیمین بین بوسه ها می‌خندید
کوک هم خندید و گفت:
+چرا میخندی؟
×همینجوری
جیمین یقه ی پیراهن کوک رو گرفت و اونو به سمت خودش کشید ......جیمین از پشت خودشو روی تخت پرت کرد کوک هم روش سایه انداخت.......
+مگه میشه یه آدم انقدر خوردنی باشه!
جیمین بازم خندید
جیمین همون‌طور که کوک رو میبوسید پیراهن جونگوک‌ رو از تنش خارج کرد و دستشو رو بدن عضلانی جفتش کشید .....
دستشو از روی سینه ی ستبر و شکمش عبور داد و روی پهلوهاش متوقف شد فشار خفیفی از شدت لذت به پهلوهاش وارد کرد
+اوووم ......کوک
جونگوک تیشرت جیمینو‌ درآورد و بعد همون‌طور که به بوسیدن هم ادامه میدادن با عجله بقیه ی لباس هاشونو هم درآوردن .....
بدن جفتشون اسیر حرارتی بی تکرار شده بود.......کوک وسط پاهای جیمین‌ قرار گرفت و به گردنش نزدیک شد
رایحه ی جیمین که حالا بخاطر هیتش غلیظ تر از همیشه بود دیوونش میکرد.....
گاز ریزی از رگ برجسته ی گردنش گرفت
جیمین ناله ی خفیفی کرد و به کمرش قوس داد که باعث شد عضو تحریک شدش به دیک کوک برخورد کنه
کوک زبون داغشو روی گردن جیمین میکشید و با هر حرکتش جیمین حس میکرد که با تمام وجود دلش میخواد کوک رو درون خودش حس کنه......
جیمین دستشو تو موهای کوک فرو کرد و بهش چنگ زد
×کو....کا....
کوک با صدای تحریک شده ی جیمین بیشتر و بیشتر متلاشی شد ....دلش میخواست تو آغوش گرم جیمین به خوابی ابدی فرو بره .....
جیمین دیک جانگوک رو تو دستاش گرفت و با حرکت شصتش خیلی آروم کلاهکشو از دو طرف لمس کرد ......و بعد حرکت انگشتاشو تندتر کرد
+آاااااه
کوک چشاشو بست ......جیمین به حرکتش ادامه داد و به صورت غرق در لذت کوک نگاه کرد
پوزیشنشونو عوض کردن جیمین برای اولین بار میخواست برای کوک بلو جاب بره .....نمیدونست از عهدش برمیاد یا نه .....اما میخواست تمام تلاششو برای لذت دادن به همسرش انجام بده
لب های برجسته و پرحرارت جیمین دور دیک کوک حلقه شد .....کوک سرشو به عقب پرتاب کرد و به سقف تاریک اتاق زل زد
+آه....جیمین
جیمین مطمئن شد که از عهده ی کارش درست براومده.....پس حرکتشو تندتر از قبل ادامه داد
بعد از چند دقیقه کام کوک رو تو انتهایی ترین قسمت حلقش حس کرد .....کوک دستشو تو موی جیمین فرو کرد و فشار خفیفی بهش وارد کرد که باعث شد جیمین سرشو بلند کنه .....دوباره امگارو غرق بوسه کرد
+حالا ...بذار من انجامش بدم
کوک به دنبال این حرف زانوهای جیمینو‌ گرفت و اونو به سمت خودش کشید و بعد دستشو دور دیک امگا حلقه کرد و بوسه ی نرمی روی کلاهکش گذاشت و بعد اونو یک جا وارد دهانش کرد ....جیمین به بالش چنگ زد و قوس بیشتری به کمرش داد ........
دوباره به طرف گردنش رفت ....جای مورد علاقش!......چندبار عمیق بوسیدش و کیس مارک های زیادی به جا گذاشت
بعد به سمت پایین حرکت کرد نیپلاشو کوتاه بوسید و بعد ناگهان از حرکت ایستاد
جیمین چشاشو باز کرد
×کوک
کوک به جای بخیه ی جیمین که یادگار روز برفی ایستگاه بود زل زده بود ......دستشو روش کشید و گفت:
+دیگه حق نداری بخاطر کسی حتی بچمون خودتو فدا کنی فهمیدی؟
جیمین دستشو دو طرف صورت کوک گذاشت و با نگاه خمارش گفت:
×بحثای جدیو بذار برای بعد
کوک به لبخند نصفه نیمه ای کفایت کرد و بعد پاهای جیمینو روی شونه هاش انداخت و زبونشو روی حفره ی جیمین کشید
×آااه کوک
کوک یکی از انگشتاشو وارد حفره ی جیمین کرد اما انقدر تایت بود که موفق به حرکت انگشتش نشد پس تصمیم گرفت از لوب استفاده کنه
×جیمین لوبریکانتو از تو کشو بده انقدر تنگی که انگشتمم نمیره تو
جیمین دستشو دراز کرد و بدون اینکه نگاهی به داخل کشو بندازه دنبال لوب گشت اما چیزی پیدا نکرد
×هرچی داشتیم تموم شده
+لعنتی .....ببخشید بیبی ممکنه یکم دردت بگیره
×زودتر انجامش بده
کوک دوباره انگشتو وارد حفره ی جیمین کرد و اینبار با شدت بیشتری حرکتش داد و تا حدودی موفق شد ......بعد دو تا از انگشتاشو وارد جیمین کرد و مجبور شد برای این کار فشار زیادی بهش وارد کنه که باعث شد جیمین جیغ خفه ای بکشه
+ببخشید بیب‌‌‌‌‌......معذرت می‌خوام
×مشکلی....نیست....آه
نفس های هردوشون سنگین شده بود .....و قفسه ی سینشون به شدت بالا و پایین میرفت
کوک به بوتی جیمین چنگ زد
×آااااای
و بعد چندبار پشت سر هم به بوتش اسپنک زد تا جایی که صدای جیمین دراومد
×کووووک بسسسه دردم میاد
کوک لبشو گاز گرفت و از کیوتی جیمین خندش گرفت
جیمین بسته ی کاندومو برداشت و بازش کرد و اونو به کوک داد
جونگوک دیکشو مقابل ورودی جیمین تنظیم کرد و کاندومو از جیمین‌ گرفت و اونو پرت کرد
×چرا انداختیش؟
کوک وارد جیمین شد و همون‌طور که آروم دیکشو داخل امگا به حرکت در می آورد گفت:
+این دیگه برای چیه؟
×آاااااااای.......برا...ی.......آییییییی
جیمین از شدت درد دستاشو دور شونه ی پهن کوک حلقه کرد و پاهاشو دور کمرش پیچید
+الان .....دردت آروم .....میشه....
×کاندو...آااااه..کاندوم
+ولش کن......
×آخه.....
کوک با گذاشتن لباش روی لب های جیمین بهش اجازه ی حرف زدن نداد .....عمیق خودشو داخل جیمین میکوبید ......بعد از چند دقیقه درد جیمین به لذتی تکرار نشدنی آغشته شد .....و درحالی که چشماشو بسته بود حلقه ی دستاشو دور کوک محکم تر کرد ..........
......................


جیمین سرشو بلند کرد ......خوابش برده بود ...به ساعت نگاه کرد ....کوک هم همون لحظه بیدار شد
+جیمینا؟
×سه ساعت گذشته .....به میسون سر نزدم
+من میرم
جونگوک از روی تخت بلند شد...باکسرشو پوشید و به اتاق میسون رفت و بعد از اینکه مطمئن شد دخترکش هنوز بیدار نشده به اتاق مشترکشون برگشت
×بیدار شده؟
کوک سرشو تکون داد و جیمینو براید استایل بغل کرد و وارد حموم شد اونو توی وان خوابوند
×چیکار میکنی؟
کوک بدون اینکه جواب جیمینو بده باکسرشو درآورد و وارد وان شد و رو جیمین‌ خیمه زد جوری که جیمین زیر بدن عضله ای و مردونه ی کوک گم شد!
جونگوک پیشونی جیمینو بوسید.....پاهاشو باز کرد و دوباره دیکشو وارد سوراخ نبض دار جیمین کرد ....اینبار راحت تر واردش شد ......جیمین دستاشو از دو طرف روی کتف کوک گذاشت و در حالی که با هر ضربه ی کوک داخل وان بالا و پایین میشد به دلفین های سفید سقف سه بعدی حموم خیره شد .....حس میکرد وسط یه دریا روی آب معلق مونده و امواج آروم دریا بدنشو نوازش میکنن ......
صدای گوشی کوک به گوش می‌رسید ......
×گوشیت زنگ میخوره
+ولش کن
جونگوک دوش آبو باز کرد و به همراه جیمین رفت زیر دوش صورت جیمینو لمس کرد و گفت:
+دوست دارم جیمینا
×منم‌ همینطور آقای جئون!
با صدای دوباره زنگ گوشی جیمین گفت:
×کیه انقدر پشت سر هم زنگ میزنه شاید مامانته
+ای باباا
کوک با بی میلی حولشو پوشید و از حموم خارج شد گوشیو برداشت و جواب داد
+بله؟
همون لحظه میسون دستاشو دور پاش حلقه کرد
*آبا ......گشنمه
+چی؟ امشب؟!!!
*آبااااا
+وای حالا چجوری به جیمین بگم!




🎀🎀🎀🖤🎀🎀🎀

سلام💓
چطورین؟
اگه گفتین مامان کوک‌ پشت تلفن چی بهش گفت!!

همسر دوم Where stories live. Discover now