42)Green💚

86 26 111
                                    

وای سلام دارم‌ مینویسم
*جرررر
ی توضیح بدم:)
خیلی وقته که آپ نکردم و من این پارتایی که الان دارم‌ مینویسمو قبلا نوشته بودم ولی تو گوشیم بود و الان گوشیم دستم نیست سوووو دارم دوباره مینویسم مثل دفعه اولش باحال نمیشه امیدوارم بشه ولی خب...دارم سعی میکنممممم
*تاسف

بخونین حال کنین لری زیاد داریم^^
لریه خوشال:^

کامنت زیاد بذارین مثلا خیلی زیاد پارتای آخره دیگه حال بدین:)
مرسی

؛

در بالاخره باز شد و چشماش با دیدنش برق زد صورتش لاغر شده بود اخماش که ناشی از نور خورشید بود توی هم گره خورده بود منتظر بود تا با دیدن چهره پر از شوق و پر اضطرابش لبخندی بزنه و این اتفاق هم افتاد اخمای لعنتیش باز شد و چشمای اقیانوسیش با دیدن هری شروع به خندیدن کرد

جفتشون به سمت هم پرواز میکردن و با دستای باز به طرف هم میدوییدن قلباشون از سینه هاشون داشت بیرون میپرید تا به هم برسن همو به آغوش بکشن و با عشق گرما تزریق بدنای خستشون کنن

هری چشماشو بست و تموم وجودش رو به طرف پسر چشم آبیش پرت کرد

:هرییییییییی

چشماشو با شدت باز کرد و ناخودآگاه فرمون ماشین رو به طرف جاده خاکی هدایت کرد ماشین به گاردریل برخورد کرد و وایستاد هری و جم جفتشون نفس میزدن و سعی میکردن موقعیتشون رو به درستی تشخیص بدن

جما شروع به گریه کرد و بدنش به لرز افتاد
:ه..هری من من کشتمش هرییی ا..الیزابتم
جم دستشو روی شکمش کشید و بیشتر توی خودش جمع شد هری سریع جم رو به آغوش کشید و بوسه روی سرش گذاشت

موقعیت جما رو درک میکرد و میفهمید که با این اتفاق برگشته به حادثه تصادف چند سال پیش که خونوادش رو از دست داد
دختر کوچولوش که هنوز توی شکمش به اندازه یک لوبیا بود رو از دست داد و بعد هم نامزدش که دیگه تحمل افسردگی و پرخاشگری های جما بعد از اون حادثه رو نداشت

قرص های ضد حملش رو بهش داد
+جم عزیزم تو کسی رو نکشتی اون مال چند سال پیش بود لطفا برگرد اینجا
:ه..هری متاسفم
+اون تقصیر تو نبود باور کن

هری از ماشین پیاده شد و سمت جم رفت تا اونو پیاده کنه اروم از ماشین پیادش کرد تا عقب ماشین بخوابه
+معذرت میخوام نباید میذاشتم پشت فرمون بشینی اینا تقصیر منه

جما چیزی نگفت و عقب ماشین دراز کشید پاهاشو توی خودش جمع کرد و اروم اشک ریخت
هری نفسی تازه کرد و به جاده نگاه کرد چشمش به آهویی خورد که هنوزم وسط جاده وایستاده بود سوار ماشین شد و همینطور که داشت سوییچ رو میچرخوند به خوابی که داشت میدید فکر میکرد

looking for love[L.S]CompletedWhere stories live. Discover now