34)Green💚

209 53 255
                                    

*این کصشرایی که اول پارت نوشتم
مال پارساله توجه نکنین*

سالام بلخره کلاسم تموم شد
خب

[لطفا بخونین]

من پارت هارو وقت کنم
ذهنم اروم باشه(که هیچوقت ماشالله نیس)
تند تند اماده میکنم
اینجوریه که از پنجشنبه تا الان سه پارت اماده کردم پس اگه همینطوری پیش برم نبودنامو جبران میکنم

ولی یه چیزی ازتون میخوام
میدونم الان میگین باز شروع کرد
ولی من باید انگیزه داشته باشم برای نوشتن
انگیزم شماهایین:)
غیر از اینم نیست

من اصلا ووت دوست ندارم اینجوری بگم
ولی بدجوری خوره کامنت دارم لعنتیا
دلم میخواد باهام حرف بزنین بشناسمتون
راجب داستانم و هر پاراگرافش حستونو بدونم
با این حال من از کجا خبر داشته باشم شما این روند داستانو اصلا دوست دارین یانه

میتونم به جرئت بگم

فقط سه نفر از ریدرام کامنت میذارن و باهام حرف میزنن:))
پس بقیتون چی؟
دوست ندارم حس غریبی باشه بینمون
سو...

و تازه من دیشب فهمیدم یه شخص خاص داستانمو میخونه و کلی ذوق کردم
هنوزم ذوق دارم براش

بوک رو هم دوست داشتین توی ریدینگتون بذارین یا معرفیش کنین به بقیه
موچکر فراوان
کص زیاد گفتم


لذت ببرین

؛

بالاخره چشماشو باز کرد اگر خط باریکی از لای پلکش باز کردن چشماش به حساب بیاد!
-هری چه مرگت شده؟

صداهایی که بلند میشدن رو به سختی میشنید حتی تشخیص اینکه صاحب اون صدا هم براش سخت بود نمیدوست کی بالا سرشه اسمشو از کجا میدونه...چرا صداش میکنه...اصلا هری واقعا کجا بود چرا انقد بی حس بود
-محض رضای فاک بلندش کن ببریمش بیمارستان
-لعنتی نفس نمیکشه!

هری نفس نمیکشید؟!
این حرف حتی خود هری رو هم ترسونده بود ولی خودش میدونست که اوضاعش اونقدرا که میگن هم بد نیست
دستای گرمی رو حس کرد که سعی میکردن بلندش کنن و بعد دوباره سیاهی و سکوت...صداها توی گوشش قطع و وصل میشدن،وقتایی صدای داد و بیداد و لحظه ای دیگه صدای آژیر آمبولانس

-بدنش یخ زده...رنگش سفید شده
-آروم باش لیام دو دقیقه اروم بگیر
اونا داد میزدن و بحث میکردن هری فقط میتونست بگه که صداشون درصد درد توی سرشو بیشتر میکردن

looking for love[L.S]CompletedTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang