6)Blue💙

436 134 192
                                    

چشماش توی چشم سبز رنگ پسر قفل شد مثل همیشه دیرتر از اون رسیده بود ولی با این تفاوت که جفتشون شور و حالی برای سر به سر هم گذاشتن،نداشتن

زیر چشای هری زیادی گود بود انگار دیشب خوب نخوابیده بود شب گذشته لو هم چندان تعریفی نداشت وقتی از روی حرص با پسری که اصلا شناختی روش نداشت حتی اسمش هم نمیدونست به خونه رفته بود،همون لحظه که میخواست همخواب اون پسر بشه تکست هری بدستش رسیده بود

اون تکست رو دید ولی از قصد جواب نداد اما همون باعث شده بود لویی از سکس با اون پسر منصرف بشه
+لویی تو خیلی احمق
به خودش گفت و با تکون دادن سرش از فکرای دیشب خلاص شد

قهوه رو که کاملا تلخ و بدون شکر بود رو روی میز گذاشت منتظر بود هری اون قهوه رو مزه کنه و به لویی یه لبخند عمیقی بزنه تا چال لپشو به نمایش بذاره
+اووومممم بدون شکر ممنون

لویی که محو چال لپش شده بود و بی اختیار دهن باز کرد و گفت
-نوش ج... آمممم خواهش میکنم
سرشو انداخت پایین تا قرمزی لپاش دیده نشه

د.ا.د.هری

+دیشب گفتی راجب کار حرف نزنیم ولی فکر کنم الان باید راجبش حرف بزنیم
خیلی جدی گفتم و لبه میز لویی نشستم
-دیشب راجع به هیچی نشد حرف بزنیم
از حرفش اخمام تو هم رفت مگه قرار بود راجع به چیز خاصی حرف بزنیم؟

+راجع به چیز خاصی قرار بود حرف بزنیم؟
قیافه لویی از صبح کلافه بود و با خنگ بازیای منم کلافه تر میشد
اون حتی از من توضیحی برای دیشب که ولش کردم نخواست جواب تکستمم نداد

-نه نه هیچی،دیشب نخوابیدی؟
اون الان نگران منه؟؟؟
+چیز مهم نیست

یکم اضطراب داشتم، باید میفهمیدم که لویی متوجه حرف دیشبم شده بود یا نه شک داشتم به احتمال زیاد نشنیده بود چون اگر میشنید حتما ری اکشنی نشون میداد ولی شاید از قصد چیزی نگفته بود
اوکی هری گند زدی و باید یه جوری جمعش کنی
تا وقتی که شکم برطرف نشده بود آروم نمیگرفتم

سکوت مسخره ای بینمون بود نکنه لویی حرفی که دیشب گفتمو شنیده؟من رسما تو اون جمله اعتراف کرده بودم

*فلش بک شبه تولد لویی*
د.ا.د.هری

اون چی گفت؟گوشام درست شنید؟نمیدونم چر ولی ناخودآگاه دهنم باز شد
+توگی ای؟
-آره این رو از دوره دبیرستانم فهمیدم

اوکی جوابتو گرفتی استایلز حالا خفه شو و انقد ضایع نباش آبجومو سر کشیدمو چشامو بستم صورتمو از هری گرفتمو زیر لب با حرص عقده دلمو خالی کردم
+منم بعد از یک ازدواج ناموفق فهمیدم گی ام و وقتی تورو میبینم بیشتر ازش مطمئن میشم لویی

انگار قصد خفه شدن نداری هری!

*پایان فلش بک*

طولی نکشید که سکوت رو لویی شکوند و رشته فکر منم پاره شد
-به گفته چمپل باید پروژه ای یک ماهه اماده کنیم که خب این برای منوتو کاری نداره
+آره منوتو حتی توی چند روز هم تونستیم پروژه عالیی ارائه بدیم ما تو این کار خبره ایم  ولی مسئله فقط پروژه نی...
لویی وسط حرفم پرید

looking for love[L.S]CompletedWhere stories live. Discover now