ووت ۸۰ تا شه
هعی لاولیز برای 1k شدن بوک
آپ کردم و اینکه
عاشقتونم:»؛
د.ا.د.زین
با سردرد وحشتناکی بلند شدم و فوحشی نثار
زمین و زمان کردم هرچند مقصرش خودم بودم نه کسی ای چیزیمغزم درحال منفجر شدنه و تنها چیزی که از دیشب یادم میاد بیش از حد الکل خوردنم بود و یک سری تصویر نامعلوم ولی بی شک مطمین بودم که یه گندی بالا اوردم
بخاطر کنترل ضعیفی که روی واکنش های مغز و اعصابم دارم بد مست میشم و کارام دیگه دست خودم نیست و الکل توی خونم منو مثل یک وسب تازه نفس برای یک فاجعه بزرگ میتازونه
ولی جدا از اون من چرا صبح توی تختم لخت بودم؟!
سرمو تکون دادم تا کمتر به چیزی فکر کنم چهره لیام که روبه روم نشسته اروم بنظر میرسه و نشون میده دیشب اتفاق زیادی پیش نیومده
این حالت لیام واقعا حس دلگرمی رو بهم میده
+آممممم قرار نبود لویی امروز بیاد؟
باید یه جوری سربحث باز میشد این سکوت و این بیخیالی های لیام با اینکه پر از ارامش بود ولی بدجوری به سینم چنگ مینداخت-دیشب با هری صحبت کردم بعداز ظهر میان
+خوبه پس امشب میبینمش
-نه قرار نیس ببینیش،امشب میخوان استراحت کنن و من کلی برنامه برای یک خلوت و استراحت عالی براشون دارم میخوام یکم تنها باشن و بهم نزدیکتر بشن+شیپشون میکنی؟
-ببین کِی بهت گفتم هردوشون روی هم کراش دارن و این حس کاملا عمیق و متقابله
+این اطمینانی که داری و درک نمیکنم ولی لویی واقعا نیاز به دوست پسر دارهلویی واقعا نیاز به دوست پسر داشت
+سو...امشب هم که نمیبینمش یعنی فرداهم نمیشه؟
-فردا برای چی نشه؟
+میرم یه سر به گالری میزنم....باهام میای؟
-حتما
+ممنونقهوه فوق العاده تلخمو سر کشیدم و سکوت دقایقی حکم فرما شد
-من میرم بیرون یه سری کار دارم برای امشب
+هی اگه کمک دیگه ای از دستم برمیاد بگو...لویی دوست منم هست سو...
-اممم فقط استراحت کن دیشب زیاد خوب نبودیسر تکون دادم و لیام به طرف در خروجی رفت که با صدای من توی چارچوب اشپزخونه متوقف شد
+من یادم نمیاد دیشب دقیقا چی شد و چیا گفتم اگه زیاده روی کردم تو حرفام فقط بدون که...کردم دیگه!دلم توی سینم بی قراری میکرد چون از ته دل مطمین بودم حرکتی زدم و واقعا یادم نمیومد لبخند گرمی نصیبم شد که ارومم کرد ولی زیاد طول نکشید که این ارامش به اتیش داغی توی بدنم تبدیل شد با برگشتن سر لیام به طرفم به وضوح رد کبودی رو روی گردنش میدیدم یعنی من این کارو کردم؟
YOU ARE READING
looking for love[L.S]Completed
Fanfiction-تو میری و من چشم به راه تو میمانم فکر نکن رهایت کردم من روانه به دنبال تو شب ها هم در خواب هم راه میروم -کاپل:لری(لویی تاپ) اندکی زیام(لیام تاپ) -اسمات داره🔞 -ژانر:عاشقانه -وضعیت:تموم شده -هپی اند 🥇1#larrystylinson :)