25)Blue💙

286 66 147
                                    

این پارت و بشخصه دوست دارم
ووت یادتون نره
شماهم دوست داشته باشین

؛

+اومدیم ساحل؟!
چشمای سبز و خوش رنگ هری تا آخرین درجه گشاد شده بود و لبخندش از نیش تا بناگوش باز بود
-آره پیاده ش..

هری انقدر ذوق زده بود که حتی اجازه نداد حرف لویی تموم بشه،از ماشین پیاده شد و بی توجه به تاریکی و خلوتی،تنها به سمت ساحل دویید و داد لویی رو دراورد
-هزا صبر کن

بالاخره لویی رسید دم ساحل و کنار هری وایستاد
+یکم راه بریم؟
با سر تایید کرد و کنار هم شروع به برداشتن
قدم های کوتاه،روی ماسه های نیمه خیس کردن
+چرا اومدیم اینجا؟!

-نمیدونم ف..فقط‌ حس کردم برای این موقعیت..این لحظه،اینجا بودن خوبه
+اولین بار اینجا عاشقت شدم...

هری گفت و با لبخند به نقطه دوری خیره شد
-عا..شقم شدی؟!
+اوهوم
-,+اردو تفریحی شرکت
هری از اینکه جملشون رو همزمان گفتن خندش گرفت و سرشو چند باری تکون داد
+اره اره همون موقع

-هز از اونموقع سه سال تقریبا میگذره لعنتی
+میدونم
لویی دست هری رو گرفت و جفتشون متوقف شدن
با چشمای برق افتاده اش تمام صورت اروم و ملایم هری رو کند و کاش میکرد
-هز...شت

صدای گوشیش ساکتش کرد وقتی اسم چمپل روی گوشیش دیده شد هری گوشی رو قاپید و شروع به دوییدن کرد و لویی بلافاصله دنبالش کرد
-هعی برشگردون هرح
+امشب بیخیال کار شو لو

هری به نفس افتاد و سرعتشو کمتر کرد،کمی سرفه کرد ولی خیلی زود حالش به حالت نرمال برگشت
لویی از پشت هری رو گرفت و محکم بغلش کرد
-تلفن رو بده من هری حتما کار مهمی داره
+از این لحظه مهم تره یعنی؟

-هری...گفتم بدش به من
+قطع کرد
هری برگشت و گوشی رو به لویی برگردوند
+بفرمایید

-چیکار میتونه داشته باشه اینوقت شب؟
+مثل همیشه هدفش گند زدن به لحظه های اروممونه
نزدیک ساحل شد و بدون اینکه چشم از سیاهی مطلق روبه روش بگیره گفت
+لباساتو در بیار

ابرو های لویی بالا رفت از حرف یهویی هری
و کمی بعد نیشخندی هم به چهره اش اضافه شد
-چی...چیکار کنم؟!
+لباسات...درشون بیار!
-توعه لعنتی داری بهم دستور میدی؟
+انگاری اره

هری روبه روی لویی وایستاد و با نفسای تند و پشت سر هم شروع به باز کردن دکمه های پیرهنش کرد
+تا تو بخوای افتخار بدی لخت بشی،صبح‌ شده
-هری چیکار میکنی یکی میبینه
+کسی اینجا نیست لو....منکه چیزی نمیبینم

-ولی من هنوز برق چشمای سبزتو میبینم
با صدای ارومی گفت و دستاشو دور کمرباریک هری انداخت به سمت خودش،هولش داد
+اصلا ببینن چی میشه؟
دستای هری روی سینه های لخت لویی سور خورد

looking for love[L.S]CompletedWhere stories live. Discover now