29)Blue💙

254 55 207
                                    

+اشلین ری ویلسون میشنوم


دستاش میلرزید هر ثانیه مصادف میشد با یک قطره اشک تازه متولد شده که روی صورتش سر میخورد
ذهنش قفل بود فقط روی یک چیز یک صحنه یک بدن و...

+منتظرم...اونجا چیکار میکردی؟ دقیقا چی دیدی؟
با دادی که بازرس سرش کشید به من من افتاد و لرزشش بیشتر شد
-م..من...تد..رفت...او..اون توی خو..خون.خواب بود

گفت و دوباره زد زیر گریه و هق هق هاش کل اتاق بازجویی رو پر کرد
بازرس سرشو از دردی که توش پیچ میخورد رو با دست راست ماساژ داد و پوفی از فریاد های مردی که پشت در اتاق بازرس بود،کشید

_____________

+اون عوضیا نمیبینن حالش خوب نیست؟! دوساعته توی اون اتاق چه غلطی میکنن بگین بیارنش بیرون

نایل داد میزد تا صداش به بازرس توی اتاق برسه حسابی کلافه شده بود و نگران بود
÷اروم بگیر نایل فقط دارن میپرسن چی دیده اون اولین نفری بوده که پا تو خونه گذاشته مجبورن که کارشونو انجام بدن
+زین برام مهم نیست میخوام برم پیشش

گفت و حصار دستای لویی رو پس زد پشت اتاق وایستاد و به داد و بیدادهاش ادامه داد تا بازرس بالاخره در رو باز کرد و اونو داخل اتاق راه داد نایل بلافاصله به طرف صندلی که اشلی تقریبا روش وا رفته بود،رفت و به اغوش کشیدش
اون دختر مثل بچه آهو گمشده به خودش میلرزید

×ما فقط داریم کارمون رو میکنیم جناب هوران
+اون ترسیده حالش خوب نیست حتی یک ساعت هم از چیزی که دیده نگذشته باید بذارین به خودش بیاد
-ن..نایل..اون..تو.خو..خون بود
اش بلند بین بازو های نایل میگفت و هق هق میکرد

+باشه باشه دیگه مهم نیست...ما ازینجا میریم
نایل گفت و بوسه ای روی موهای طلاییه اش گذاشت
×نمیشه لطفا برید بیرون و اجازه بدید کارمون رو بکنیم

اش رو با احتیاط بلند کرد و به سمت در خروجی برد
+گفتم حالش خوب نیست
-نایل..می.میخوام حرف بزنم..د..دلم سنگینه..باید بگم
+ولی اش...
-لطفا نایل ب...بذار اروم بشم
+باشه باشه اگه خودت میخوای...ولی من اینجا پیشتون میمونم خب؟!

رو به بازرس گفت و بازرس با تکون دادن سرش تایید کرد که بمونه
نایل اش رو نشوند سرجاش کنارش وایستاد و دستشو نوازش وار روی شونه هاش میکشید
-من..پنکیک ب..برای نایل درست کرده بودم و..وقتی خونه هری بودم...اومدم بیام بالا که..‌بهش بدن با تد بودم که..که تد راهشو کج کرد و اومد یه طبقه بالا تر..منم چون نمیخواستم سرصبح مزاحم بقیه بشه دنبالش رفتم و دیدم..دیدم..*هق.اون
+اش..اش من اینجام پیشتم

-دیدم د..در خونه بازه..صدای گریه بچه میومد
+بچه اسمش ربکاست دختر همون خانومی که به قتل رسیده
نایل کامل تر توضیح داد و بازرس یادداشت کرد
×ادامه بدین
-هم..همه جا بهم ریخته بود...تد دویید توی خونه و منم پشت سرش رفتم..رفتم طرف یه یه اتاق که اون خانوم توی وان ح..حمومش م..مرده بود د..دیگه باور کنین چیزی نمیدونم

looking for love[L.S]CompletedWhere stories live. Discover now