پارت 2

256 32 5
                                    

۲۰۰سال بعد .

تهیونگ : مین هوا ... به نظرت تولد امسال چطور میشه ؟

مین هوا : مثل همیشه زیبا .

+ اوفف ...باورم نمیشه هر سال روز مرگ مادرم جشن میگیرم .

_ مادرتون ... خودش خواست که شما به جای اون زندگی کنید ... و به من ماموریت دادن .

+ انقدر رسمی حرف نزن .

_ باشه .

و صدای خنده تهیونگ به هوا بلند شد .

+ خوبه ...حالا پاشو بریم آماده بشیم .

مینهوا سریع دنبال شاهزاده راه افتاد و به اتاقش رفت .

اونا مثل دو تا دوست بودن ...و مثل هر سال با هم لباس انتخواب کردن .

چند ساعت بعد صدای زنگ و شیپور ها کاخ رو پر کرده بود .

مهمان ها رسیده بودن . تهیونگ مثل یک شاهزاده لایق به همه خوشآمد گفته بود و باعث افتخار پدرش شده بود .

از همه جای قاره مهمان اومده بود . حتی از مثلث .

زنی زیبا با لباس پولک دوزی به پادشاه و شاهزاده نزدیک شد و احترام گذاشت .

+ سلام سرورم ...تبریک میگم .عمر شاهزاده طولانی .

گرگ پدر : خوشامدی ملکه ... خیلی وقته منتظرت هستم ... خوشحالم صبر تمام شده .

ملکه با لبخندی از پادشاه دور شد .

پادشاه از فرصت استفاده کرده بود و افراد وفادار رو به دور از چشم بقیه افراد جمع کرده بود .

جونگ کی : سرورم ...تبریک میگم عمر شاهزاده بلند باد .

پادشاه : خوش اومدی ... استراحت چطور بود ؟

+ عالی سرورم ...آماده خدمت به شما هستم .

_ خوبه ...پس کنارم بایست...ماموریت چی شد ؟

+ اینجا هستن ...نماینده شون با من به قصر اومده و منتظر اجازه شماست .

_ پس برو بیارش .

جونگ کی رفت وکمی بعد با پسری مو مشکی برگشت .

پسر به امپراطور احترامی گذاشت

+ سرورم ...من جونگ کوک هستم ...نماینده قبیله طلسم حلالی .

_ خیلی وقته منتظره دیدارتون بودم ... خوش امدیدی... تهیونگ پسرم بعد از مهمانی ایشون رو تا اتاقشون همراهی کن .

تهیونگ : چشم پدر ...

...

تهیونگ حالا نشسته بود و به بقیه نگاه میکرد که میرقصیدن .

ولی فقط به یک چیز فکر میکرد ... جونگ کوک .

این که اون نماینده چقدر عجیب و در عین حال زیبا بود .

Hybrid prince Where stories live. Discover now