پارت 5

145 23 2
                                    

موهای تهیونگ بر خلاف بقیه افراد زیاد بلند نبود ولی موهاش با حرکات اسب به پرواز در میومد.

جونگ کوک هم همینطور موهای کوتاهی داشت .

جونگ کوک : کجا میریم ؟

تهیونگ : یه کلبه این طرفا هست میریم اونجا .

چند دقیقه بعد به کلبه رسیدن .

درخت های این قسمت از جنگل زیادی بلند بودن و زمین پر از خزه بود .

اسب ها رو بستن و وارد کلبه شدن .

جونگ کوک : فکر میکردم اولین باره به این منطقه میای .

تهیونگ : درست فکر میکردی اولین باره .

+ اینجا و چه جوری بلد بودی ؟

_ توی یک کتاب خوندم ... باید منتظر بمونیم ... تا چند روز دیگه
اگه خبری نشد بر میگردیم .

+ خیلی خب ... من میرم هیزم جمع کنم . تو هم بد نمیشه اگه بری شکار.

تهیونگ سری در جواب تکون داد .

جونگ کوک از کلبه زد بیرون و تمام راه به تهیونگ فکر کرد .

باورش نمیشد اون انقدر سرد و خشک رفتار می‌کنه . خیلی کم احساساتش رو بروز میداد پس نمیتونست چیزی بفهمه .

فکر کردن به تهیونگ باعث شده بود لبخند بزنه .

یک دفعه با دیدن تصویر جلوش لبخندش محو شد .

تهیونگ با دهان پر از خون چشم های آبی و ماهی بر روی صورتش از دور داشت به سمتش میومد .

دقیق تر نگاه کرد متوجه شکار هم شد . یک آهو که تهیونگ اونو روی زمین میکشید .

جونگ کوک : خوبی ؟

سوالش رو با دیدن آستین خونی تهیونگ پرسید

تهیونگ : خون من نیست ... نگران نباش .

جونگ کوک : بیا تو آتیش درست کن . منم دوست آهو رو میکَنم .

تهیونگ چیزی نگفت و مشغول درست کردن آتیش شد .

شب زود از راه رسید و هر دو کنار آتش نشسته بودن .

جونگ کوک : فکر کردم گفتی طلسمت رو فعال نکردی ؟

تهیونگ : نکردم .

+ حالتی که داشتی ... به نیمه تبدیل معروفه . هیچ گرگی نمیتونه به این حالت برسه . معمولا با تبدیل کامل یا هم اصلا تبدیل نمیشن .

_ پس فکر کنم من یک مشکلی دارم.

+ اینکه بدون فعال کردن طلسمت و در شبی که ماه کامل نیست میتونی به این حالت نایاب برسی نشون میده که تو یکی از گونه‌های نادری .

_ پس باید پدرم هم اینطور باشه که نیست .

+ البته اینو اضافه کنم که پدرت به دلیل اینکه آلفاست می‌تونه بیش از هزار سال عمر کنه . اگه تو هم آلفا باشی تو هم میتونی .

Hybrid prince Where stories live. Discover now