صدای رژه سربازان از همه جا شنیده میشد . کشتی های بسیاری دریا رو پر کرده بود و کم کم تمام آنها خالی شده بودن .
جونگ کوک : هه سان رو درون زمان گیر انداخته ، موفق شده ... بدنش رو فرستادیم به اتاقش .
تهیونگ : ارتشش اینجاست ولی خودش هنوز نیومده ... مطمعنی که میاد ؟
جونگ کوک : این جنگیه که سال ها براش آماده شده حتما میاد .
تهیونگ : پسرش ؟جونگ کوک : مثل اینکه قراره با هم بیان ... از مین هوا خبر رسیده ته ؟
تهیونگ : زندس ؟!
جونگ کوک : اره ... گفت گی چول قصد داره معامله ای بکنه برای همین دارن میان اینجا .
تهیونگ : مگه نمیخواست مستقیم بهمون حمله کنه ؟ چی نظرش رو عوض کرده .
جونگ کوک : ظاهراً خبر اومدن دورگه به گوشش خورده .
تهیونگ نزدیک تر اومد و جونگ کوک رو به آغوش کشید .
جونگ کوک مثل بچه خرگوش درون آغوشش گم شد و خنده ریزی کرد .جونگ کوک : این کارا چیه جلو مردم .
تهیونگ : جنگ بزرگ در پیشه و هنوز داری به حرف مردم فکر میکنی
و عمیق نفس کشید و بوی موهای جونگ کوک رو به ریه هایش فرو برد .
تهیونگ : خیلی دوست دارم عشق من .
جونگ کوک از آغوش تهیونگ بیرون اومد و با دو دست صورت تهیونگ رو گرفت .
جونگ کوک : دوست دارم شاه من .
و لب هاشو به آرومی بر لبهای تهیونگ گذاشت .
کم کم داشت کارشون به اتاق خواب میکشید که صدای اژدها حس و حالشون رو به هم زد .
همه متعجب به آسمان بالای سرشون خیره بودن و منتظر ظاهر شدن اژدهای طلایی دورگه ... باد خنک از سمت دریا شروع به وزیدن کرد و اژدهای طلایی و در پشت سرش اژدهای کرم قرمز ظاهر شد .
اژدهایان همراه هم از قلعه بالا رفتند و دور بلند ترین برج آن چرخ خوردند .
چانگ ووک با لبخند پسرش رو تماشا میکرد مین هو با نگاه سوالی به پدرش نگاه کرد . چانگ ووک با چشم هاش جواب مثبت بهش داد .
حالا اژدهای کرمی جلو افتاد و به سمت لانه اژدها رفت و اژدهای طلایی هم پشت سرش حرکت کرد .
تهیونگ خنده ای کرد : مثل اینکه اون ریزه میزه به پدرش رفته .
جونگ کوک : امیدوارم مین هوا اژدها سواریش رو دیده باشه .
تهیونگ : بریم سالن اصلی به زودی میرسن .
...مین هوا اشک هاشو پاک کرد و نگاهش رو به سمت صدا چرخوند .
گی چول : میبینمت حروم زاده مثل پدرش اژدها سواره ... مراقب باش خاکستر نکنه.
مین هوا : چرا خواستی مذاکره کنی ؟
YOU ARE READING
Hybrid prince
Werewolfوضعیت : کامل شد کاپل ها : تهیونگ ، جونگ کوک و چانگ ووک ، مین هو ژانر : تخیلی ، ومپایر ، امپرگ ، رومنس ، اسمات ، روزمرگی ، ماجراجویی ، زندگی نامه ... میانگین کلمات هر پارت : اطراف 1000 یک فصل ، 50 پارت . خلاصه: داستان درمورد دو موجود ماورا طبیعی ه...