پارت 36

39 5 0
                                    

تهیونگ عصبانی تاجش رو روی تخت پرت کرد .

اون مارمولک چطور جرعت می‌کنه مقام منو زیر سوال ببره و منو لرد بخونه .

جونگ کوک : آروم باش ... این دقیقا چیزیه که اون میخواد ... نزار به خواستش برسه .

تهیونگ چند تا نفس عمیق کشید .

تهیونگ : اوف ... لعنتی نمیشه

و خواست به سمت جونگ کوک بچرخه که لب های به لب های داغ اون چسبید .

جونگ کوک لب های تهیونگ رو ول کرد .

جونگ کوک با صدای اقوا کننده ای حرف زد .

جونگ کوک : اینجوری میشه .

و دوباره شروع به بوسیدن یک دیگه کردن .

جونگ کوک کم کم تهیونگ رو به عقب هول داد .

و تهیونگ هم تلاش‌کرد لباس های جونگ کوک رو دربیاره .

وقتی موفق شد اونو چرخوند ورودی تخت انداخت و خودش روش خیمه زد .

تهیونگ: خودت خواستی ... خودت شیطونی کردی .

جونگ کوک : هلو ددی ...

و تهیونگ که بیشتر آتیش گرفته بود سرش رو توی گردن جونگ کوک فرو برد ...

...
مین هوا : خب اینم از اتاقتون .

هه سان کمی درون اتاق چرخید تا ببینه همه چیز به چه صورتیه .

هه سان : مطمعنم این کاخ بیشتر از تعداد مهمان ها اتاق داره ... پس چرا به ما یک اتاق دادید ؟

مین هوا : فکر کردیم میخواید با همسرتون توی یک اتاق باشید ... اگه اینطور نیست سریع تر یک اتاق آماده میکنیم .

هه سان : پس اینجوری بهت گفتن ؟ که من با عموم ازدواج کردم .

مین هوا : فکر نمیکنم این چیزا به من ربطی داشته باشه ... حالا اگه منو ببخشید باید برم سراغ کار هام .

چانگ ووک : در مورد اتاق ... من توی اتاق خودم میمونم . این اتاق برای برادر زادم باشه .

از روی صندلی بلند شد و همینطور که به سمت در می‌رفت حرف زد .

چانگ ووک : خوب بخوابی برادر زاده .

هه سان : کجا میری ؟

چانگ ووک : کتابخونه .

مین هوا : شب خوش شاهزاده .

و از اتاق بیرون رفت .
...

مین هوا : تا نهایت نیم ساعت دیگه این اتاق باید آماده باشه ... زیادی طول کشیده .

خدمتکار : درسته ولی این اتاق خیلی سالیه اینجوری بوده تمیز کاریش زمان می‌بره .

جونگ کوک : پس به یکی از جادوگر ها خبر بدید بیاد با جادو تمیزش کنه ولی تا نیم ساعت دیگه

Hybrid prince Where stories live. Discover now