تهیونگ و جونگ کوک کنار هم روی پتویی که روی چمن ها انداخته بودن نشسته بودن و سپر با فاصله عشقشون رو تماشا میکرد .
از روزی که فهمیده بود شادی تمام وجودش رو پر کرده بود .
فلش بک یک ماه پیش :
مین هوا : داری یه چیزی رو از من پنهون میکنی ... راستش رو بگو تهیونگ .
تهیونگ : باشه تسلیمم ... ولی باید بین خودمون بمونه .
مین هوا سری تکون داد .
تهیونگ : عاشق شدم .
مین هوا با خنده به بازو تهیونگ ضربه ای زد .
مین هوا : تعریف کن ببینم .
تهیونگ زوق زده دست مین هوا رو گرفت و هر دو روی تخت نشستن .
تهیونگ : من عاشق جونگ کوک شدم ... اون روز که رفته بودیم ماموریت هم فهمیدم از من خوشش میاد و حالا با همیم .
مین هوا :هی هی ... از اول آروم و شمرده و کامل تعریف کن .
تهیونگ با ذوق تمام داستان رو برای مین هوا تعریف کرد .
مین هوا زوق زده دست هاشو به هم میزد و هو میکشید .
مین هوا : چرا زودتر نگفتی ... میتونستم براتون وقت جور کنم که تنها باشید .
تهیونگ : واقعا ؟
مین هوا : اره تهیونگ چرا که نه ... مگه عاشق شدن جرمه ؟ ... عشق ، عشقه .
تهیونگ : تو اولین کسی هستی که میگه از ما حمایت میکنه .
و حالا تهیونگ و مین هوا هم دیگه رو بغل کردن .
پایان فلش بک .
مین هوا هنوز هم به اون دو پسر نگاه میکرد و به خاطرات قدیمی رفت .
به خاطراتی که با عشقش داشت ... درست توی همین باغ با عشقش زیر اون درخت بلوط نشسته بودن و باهم ستاره هارو تماشا کرده بودن .
صدای جونگ کی اونو از فکر بیرون کشید .
جونگ کی : سپر کجایی ؟
صدای اون باعث شد تهیونگ و جونگ کوک کمی از هم فاصله بگیرن .
سپر: اومدم ...
و به اون دو تا اشاره کرد راحت باشن .
چند متری ازشون فاصله گرفت و به اون پسر رسید .
جونگ کی : سرورمون ولیعهد رو احضار کردن سریع ایشون رو تا پیش پادشاه همراهی کن .
سپر سر خم کرد و وقتی جونگ کی رفت به پیش اون دوتا برگشت .
مین هوا : امپراطور احضارت کرده ... باید العان بریم که شک نکنه.
جونگ کوک : شما برید ... من اینجا میمونم تا برگردید .
YOU ARE READING
Hybrid prince
Werewolfوضعیت : کامل شد کاپل ها : تهیونگ ، جونگ کوک و چانگ ووک ، مین هو ژانر : تخیلی ، ومپایر ، امپرگ ، رومنس ، اسمات ، روزمرگی ، ماجراجویی ، زندگی نامه ... میانگین کلمات هر پارت : اطراف 1000 یک فصل ، 50 پارت . خلاصه: داستان درمورد دو موجود ماورا طبیعی ه...