✍️قرار بود تهیونگ عشقش رو نیمه شب درون باغ ببینه .تهیونگ بعد از اتمام خوشآمد گویی ها و مراسم اصلی از سالن خارج شد و به سمت باغ رفت .
گرگ پدر : جونگ کی ...برو ببین داره کجا میره .
تهیونگ سریع به باغ واردشد و به سمت جونگ کوک دوید .
جونگ کوک هم به آغوش تهیونگ دوید و پاهاشو دور کمرش حلقه کرد .
هر دو محکم یک دیگه رو بغل کردن . یک هفته ای بود که جونگ کوک به ماموریت رفته بود و تهیونگ رو ندیده بود .
جونگ کوک : تولدت مبارک وی .
تهیونگ : خوش اومدی بانی من .
+ کی میخوای بیخیال بانی بشی ؟
_ هیچ وقت.
فلش بک سه ماه پیش .
جونگ کوک برای ناهار یک پشقاب پر پوره هویج خورده بود و به بقیه غذا ها دست نزد .
شام هم همینطور هویج های شام رو با کمی کاهو خورد و به بقیه بشقاب دست نزد .
تهیونگ با خنده به چهره جونگ کوک کیوت نگاه کرد .
شب تهیونگ به اشپز خانه رفت و یک هویج از آشپز گرفت .
و با در مخفی وارد اتاق جونگ کوک شد .
تهیونگ : برات هدیه آوردم .
جونگ کوک : چشم هامو میبندم .
تهیونگ : باز کن .
چشم هاشو باز کرد وبا دیدن هویج لبخندی از ته دل زد .
جونگ کوک سریع هویج روگرفت و مشغول خوردنش شد .
تهیونگ : اسم مستعار برات پیدا کردم ... بانی .
جونگ کوک چشم هاشو زیر کرد و نگاهی به تهیونگ انداخت .
تهیونگ زد زیر خنده .
تهیونگ : بگذریم ... چرا امروز خودتو بستی به هویج خوردن ؟
جونگ کوک : امروز سالگرد مرگ مادرمه ... روزی که میخواست بمیره همش میگفت تو هویج نمیخوری و میخواست هر جور شده منو مجبور کنه هویج های غذامو بخورم ... و فردا صبحش دیگه بیدار نشد . منم هر سال این روز کل روز فقط هویج میخورم .
تهیونگ : اگه میدونستم چند تای دیگه میاوردم.
جونگ کوک بی توجه به تیکه تهیونگ به هویج نصفه توی دستش خیره شد و بغض کرد .
تهیونگ سرش اونو به سینش چسبوند و اونو بغل کرد .
تهیونگ : غصه بسه ... هویجتو بخور بانی .
پایان فلش بک .
تهیونگ : من منتظرم ببینم کادوی تولدم چیه .
جونگ کوک از بغل تهیونگ پایین اومد و صاف رو به روش ایستاد .
YOU ARE READING
Hybrid prince
Werewolfوضعیت : کامل شد کاپل ها : تهیونگ ، جونگ کوک و چانگ ووک ، مین هو ژانر : تخیلی ، ومپایر ، امپرگ ، رومنس ، اسمات ، روزمرگی ، ماجراجویی ، زندگی نامه ... میانگین کلمات هر پارت : اطراف 1000 یک فصل ، 50 پارت . خلاصه: داستان درمورد دو موجود ماورا طبیعی ه...