هه سان کمک کرد چانگ ووک که به سختی میتونست راه بره بلند بشه و روی مبل بشینه . و از اتاق خارج شد .مین هوا : چرا نمیزاری بیام پیشت ؟
: نمیخوام منو اینجوری ببینی .
_ یعنی نیام ، از پشت پرده حرف بزنم ؟
: بیا .
مین هوا از پشت اون پرده بیرون رفت و کنار چانگ ووک روی مبل نشست .
چانگ ووک دستی به صورت اون دختر کشید و بوسه ای روی پیشانیش گذاشت .
: میخواستم با خودم ببرمت . ولی میخوام خودت انتخواب کنی ... با من میای ؟
مین هوا لبخند پر نوری زد که کمی بعد به تاریکی شب تبدیل شد
مین هوا : نمیتونم ...
چانگ ووک دست سردش رو روی لب های مین هوا گذاشت .
چانگ ووک : ادامه نده . جوابم رو گرفتم .
مین هوا : خیلی عاشقتم شاهزاده دورگه .
چانگ ووک : عاشقتم مین هو ، مهم نیست چی بشه .
و شروع به بوسیدن یک دیگه کردن .
..._ فهمیدی عروس کیه ؟
: شرمنده سرورم .
_ حرف بزن .
: بانو مین هوا هستن سرورم .
حرف ها بودن که درون سر چانگ ووک تکرار میشدن دلش نمیخواست باور کنه ولی چاره ای نداشت .
یک ساعتی بود که فهمیده بود ولی به اندازه یکسال شکسته شده بود .
هه سان هم نتوانسته بود ارومش کنه فقط با اشک راه رفتن عصبی شو درون اتاق نگاه می کرد.
چانگ ووک : لباس هامو بیارید . میریم عروسی .
هه سان : نکن ، التماست میکنم . رحم کن . جنگ میشه عمو ... رحم کن . لطفاً .
چانگ ووک با حالت آروم تری حرف زد که بیشتر شکل زمزمه بود .
: لباس هامو بیار .
هه سان در هم به خدمتکار ها دستور داد چون میدونستم اسرار جلوی اونو نمیگیره و چند دقیقه بعد هر دو شون آماده بودن و به سمت سالن راه افتادن.
چانگ ووک ایستاد و تکون نخورد . تک تک ثانیههایی که خطبه خوانده میشد مثل مجسمه سنگ شده بود .
و بعد از اتمام اون قسمت رقص اون دو نفر رو هم تماشا کرد .تا اینکه مین هوا چشمش به چانگ ووک افتاد و فریز شد .
به دنبالش هم بقیه حاضرین درون سالن .
چانگ ووک حرکت کرد و به وسط سالن رفت .
چانگ ووک : خوشبخت بشی ، معشوقه دورگه .
و انگشتری با نگین بنفش رو از دستش خارج کرد و درون دست مین هوا کرد .
YOU ARE READING
Hybrid prince
Werewolfوضعیت : کامل شد کاپل ها : تهیونگ ، جونگ کوک و چانگ ووک ، مین هو ژانر : تخیلی ، ومپایر ، امپرگ ، رومنس ، اسمات ، روزمرگی ، ماجراجویی ، زندگی نامه ... میانگین کلمات هر پارت : اطراف 1000 یک فصل ، 50 پارت . خلاصه: داستان درمورد دو موجود ماورا طبیعی ه...