پارت 19

62 9 13
                                    

زمان حال .
تهیونگ با شنیدن صدای ساعت که ظهر رو نشون میداد به زور چشم هاشو باز کرد .

صدای زنگ رو نصف نیمه میشنید که باعث شد بزنه زیر خنده .

تهیونگ : مین هوا ... بگو چند تا جعبه از این دیشبیا برامون بیارن ... بهش نمیخورد ولی من هنوز رو هوام .

صدایی از مین هوا نشنید پس پاشد و از اتاق خواب خارج شد .

تهیونگ : نگو صبح اول صبحی رفتی سر کار ... پوففف .

و نامه ای که روی در یخچال پیدا کرده بود رو مچاله کرد
با حالت مسخره که ادای مین هوا رو در بیاره متن نامه رو تکرار کرد .

تهیونگ : غذاتو گذاشتم تو یخچال ... دست به بطری های مشروب نزن .

و پوکی زد زیر خنده .

سال های زیادی گذشته بود و اون دوتا همه جای زمین رو گشتن .

زمان فروپاشی حکومت چوسان از اونجا خارج شدن که برای تاقریبا ۳ هزار سال پیشه . و بعد از گشتن در تمام جهان دوباره به کره برگشتن .

کره اسم جدید این سرزمینه . نزدیک ۷۰ یال پیش درون یکی از شهر های ساحلی ساکن شدن و دو سال پیش به پایتخت اومدن .

مین هوا هنوز بازرگان بود ولی به روش نوین ولی تهیونگ مثل همیشه بیکار توی خونه می نشست .

البته اینکه دلیلی برای کار کردن نداشت هم بی تاثیر نبود .

کاپ قهوه رو دستش گرفت و روی مبل ولو شد .

تلویزیون رو روشن کرد و مشغول تماشای مستندی در مورد مثلث برمودا شد .

کاری که همیشه میکرد ... کتاب میخوند یا فیلم میدید تا برمودا رو از بین نبره .

بعد هم شروع میکرد به خنده و تمام افراد کنجکاو در مورد مثلث رو مسخره میکرد .

بعد از اتمام مستندی که برای بار هزارم اونو میدید پاشد و به حمام رفت ‌.

و بعد از کنسرتی طولانی از حمام بیرون زد .

شب های پاییز بود پس افتاب غروب کرده بود و همه جا تاریک بود .

تهیونگ : بیخیال ... تازه ساعت ۵ عصره ‌...

و شروع به لباس پوشیدن کرد

تهیونگ : میدونی چیه سشوار ... مین هوا میگه با برنامه زندگی کن و در روز کار هایی انجام بده ... منم امروز میخوام با برنامه زندگی کنم . العانم برنامم اینه تو رو اینجا ول کنم تا بعد مین هوا جمع کنه و برم یکی از کتاب های برمودایی مو که بالای ۱۰۰۰ صفحس رو بخونم .

و مثل برق به سمت در دوید ... وارد اتاق کار شد و کتابش رو برداشت .

رفت و کنار استخر روی صندلی دراز کشید .

Hybrid prince Where stories live. Discover now