پارت 37

32 3 0
                                    


دختر بر روی دو زانو هاشو فرود اومد ... دیگه نمیتونست تحمل کنه .

خاطرات گذشتش به ذهنش حمله ور شده بودن و باعث درد قلبش میشدن .

کتاب رو به سینش چسبوند و شروع به گریه کرد .

اشک های که این مدت جمع کرده بود رو آزاد کرد و هق هقش اتاق رو پر کرد .

تهیونگ دست جونگ کوک رو گرفت و به دنبال خودش کشید .

به محض رسیدن به اتاق خواب هر دو روی مبل ولو شدن .

تهیونگ : من ... نابودش کردم .

جونگ کوک : نمیشه گفت کاملا ولی تو هم دست داشتی .

تهیونگ : چی ؟

جونگ کوک : مین هوا ، اونو پیدا کرده بود ولی هه سان اونو فرستاد اینجا ... باکشتی های اونا اومده بود ‌.

تهیونگ : دلیلش چیه ؟ رقیب عشقی ؟

جونگ کوک : نمی‌دونم ولی فکر نمیکنم این باشه .

تهیونگ : پس هرچی سریع تر باید اون اژدها رام بشه .

جونگ کوک : اگه مین هوا نتونست چی ؟

تهیونگ : باید بتونه .ولی اگه نشه مجبوریم از هه سان کمک بگیریم .
...

چانگ ووک نگاهی به اتاق انداخت .

درست مثل قبلش بود . خدمتکار ها فقط تونسته بودن اونجا رو از خاک تمیز کنن و چیزی رو تغییر نداده بودن .

لباس هاشو در آورد و پیراهن بلند حریری پوشید .

به سمت کمد قدیمیش رفت .

لباس هاش اونو به خنده مینداخت . لباس های روشن و گلدوزی شده .

و لباس راحتی حریر سفید که مادرش اونو براش‌ گلدوزی کرده بود . تنها چیزی که از مادرش داشت .

و به محض دست زدن به اون لباس خاطراتی درون ذهنش شکل گرفت :

_ گوش بده به من ... این تنها راهه . وانمود میکنیم که من از نسل جادوگر  ها هستم و فرزندی که بدنیا میاد بعد از تو به تخت میشینه .

+ مشکل همینه چون فقط یک فرزند به دنیا میاد و اگه هم نقشت بگیره و بدن اون جادوگر رو بتونی تحت اختیار بگیری بعد از زایمان میمیری ... آخرش نسل ما منقرض میشه .

_ آخرین اژدها ... اونو با جادو به فرم انسانی میاریم . اون با فرزند ما ازدواج می‌کنه . اگه از خون تو استفاده کنیم اون تبدیل به انسان میشه و فرزند ما باهاش ازدواج می‌کنه .

+ ولی اون یک اژدهای وحشیه نمی‌تونیم رامش کنیم .

_ فرزند ما می‌تونه .... نگران نباش .

به محض افتادن لباس از دستش خاطره پایان یافت .

نمیدونست چی بگه فقط میدونست وقتشه قدرت هاشو پس بگیره .
...

Hybrid prince Where stories live. Discover now