پارت 20

64 8 14
                                    

جونگ کوک بالاخره از مثلث رد شد .

به زور خودشو از اب بیرون کشید و روی شن های ساحل دراز کشید .

از زمانی که رفت تا العان درون راه بود جاذبه اجازه نداد زیاد حرکت کنه و این ۱۰۰ متر براش ۳۰۰۰ سال طول کشید .

ولی خوشحال بود ... چون به ساحل رسید و به هدفش نزدیک تر .

چند دقیقه بعد دوباره بلند شد و به راه افتاد ... باید شاهزاده دورگه رو پیدا میکرد .

جونگ کوک : این مثلث نتونست جلوی منو بگیره ... چیزی نمیتونه جلوی منو بگیره ... منی که زندگی جاودان دارم استوپ ناپذیرم ... چون تا ابد وقت دارم دنبال هدفم برم .

...

تهیونگ : از کجا میدونی ؟

مین هوا : من دوست بچگی چانگ ووک بودم به ارتش رفتم روز ازدواجم کشته شدم با شمشیر پدرم ... چانگ ووک جادوگری بلد بود و بخواطر تغییر ماهیت من قدرتش رو از دست داد .

تهیونگ سرش رو به حالت قبول کردن خم کرد .

هه سان : بعد از این همه سال هنوز کسی نفهمیده تو به چه موجودی تبدیل شدی ... پس مراقب خودت باش .

تهیونگ : خب العان دورگه چه ربطی به بازگشت ما داره ؟

هه سان: شخصی به اسم جونگ کوک دنبالش میگرده .

با شنیدن اسم جونگ کوک رنگ چشم های تهیونگ بنفش شد که باعث تعجب هه سان شد .

مین هوا : چرا ؟

هه سان : داستان خوناشام بیگناه رو میدونید ... پس باید بدونید که جونگ کوک اون خوناشام بیگناهه . اون شب نزدیک بوده تهیونگ رو بکشه برای همین سریع از خونه خارج شده و به دنبال دورگه رفته تا طلسمش رو باطل کنه .

مین هوا : کدوم شب ؟

تهیونگ بحث رو عوض کرد : پس قتل عام اون دهکده هم کار اون بود .

هه سان : بود ...

تهیونگ : چرا دورگه باید بهش کمک کنه ؟

هه سان : بخواطر اینکه اونم مثل شماست ...

تهیونگ : این کارش فقط باعث بیدار شدن شیطان میشه .

مین هوا : به این اسم ... صداش نکن .

مین هوا پر خشم و محکم جملش رو گفت که باعث شد رگ های زیر چشم تهیونگ برجسته بشه

سابقه نداشت مین هوا اینطوری با تهیونگ حرف بزنه .

هه سان هم برای خاموش کردن خشمشون شروع به سوال پرسیدن کرد .

هه سان : چرا چشم هات بنفش میشه ؟ ... مگه از خاندان اژدهایی ؟

تهیونگ : من گرگ خالصم .

هه سان: پس چشم هات با توجه به نژادت باید ابی بشه .

Hybrid prince Where stories live. Discover now