جونگ کوک بالاخره از مثلث رد شد .
به زور خودشو از اب بیرون کشید و روی شن های ساحل دراز کشید .
از زمانی که رفت تا العان درون راه بود جاذبه اجازه نداد زیاد حرکت کنه و این ۱۰۰ متر براش ۳۰۰۰ سال طول کشید .
ولی خوشحال بود ... چون به ساحل رسید و به هدفش نزدیک تر .
چند دقیقه بعد دوباره بلند شد و به راه افتاد ... باید شاهزاده دورگه رو پیدا میکرد .
جونگ کوک : این مثلث نتونست جلوی منو بگیره ... چیزی نمیتونه جلوی منو بگیره ... منی که زندگی جاودان دارم استوپ ناپذیرم ... چون تا ابد وقت دارم دنبال هدفم برم .
...
تهیونگ : از کجا میدونی ؟
مین هوا : من دوست بچگی چانگ ووک بودم به ارتش رفتم روز ازدواجم کشته شدم با شمشیر پدرم ... چانگ ووک جادوگری بلد بود و بخواطر تغییر ماهیت من قدرتش رو از دست داد .
تهیونگ سرش رو به حالت قبول کردن خم کرد .
هه سان : بعد از این همه سال هنوز کسی نفهمیده تو به چه موجودی تبدیل شدی ... پس مراقب خودت باش .
تهیونگ : خب العان دورگه چه ربطی به بازگشت ما داره ؟
هه سان: شخصی به اسم جونگ کوک دنبالش میگرده .
با شنیدن اسم جونگ کوک رنگ چشم های تهیونگ بنفش شد که باعث تعجب هه سان شد .
مین هوا : چرا ؟
هه سان : داستان خوناشام بیگناه رو میدونید ... پس باید بدونید که جونگ کوک اون خوناشام بیگناهه . اون شب نزدیک بوده تهیونگ رو بکشه برای همین سریع از خونه خارج شده و به دنبال دورگه رفته تا طلسمش رو باطل کنه .
مین هوا : کدوم شب ؟
تهیونگ بحث رو عوض کرد : پس قتل عام اون دهکده هم کار اون بود .
هه سان : بود ...
تهیونگ : چرا دورگه باید بهش کمک کنه ؟
هه سان : بخواطر اینکه اونم مثل شماست ...
تهیونگ : این کارش فقط باعث بیدار شدن شیطان میشه .
مین هوا : به این اسم ... صداش نکن .
مین هوا پر خشم و محکم جملش رو گفت که باعث شد رگ های زیر چشم تهیونگ برجسته بشه
سابقه نداشت مین هوا اینطوری با تهیونگ حرف بزنه .
هه سان هم برای خاموش کردن خشمشون شروع به سوال پرسیدن کرد .
هه سان : چرا چشم هات بنفش میشه ؟ ... مگه از خاندان اژدهایی ؟
تهیونگ : من گرگ خالصم .
هه سان: پس چشم هات با توجه به نژادت باید ابی بشه .
YOU ARE READING
Hybrid prince
Про оборотнейوضعیت : کامل شد کاپل ها : تهیونگ ، جونگ کوک و چانگ ووک ، مین هو ژانر : تخیلی ، ومپایر ، امپرگ ، رومنس ، اسمات ، روزمرگی ، ماجراجویی ، زندگی نامه ... میانگین کلمات هر پارت : اطراف 1000 یک فصل ، 50 پارت . خلاصه: داستان درمورد دو موجود ماورا طبیعی ه...