جونگ کوک : من ... عاشق شدم ... بگو عاشق کی ؟... شاهزاده این کشور ... شاه بعدی مملکت .
و شروع به خندیدن کرد .
تهیونگ با چشم های گرد شده کنارش نشسته بود و به حرف هاش گوش میداد ... هم نگرانش بود و میخواست که زود خوب
بشه ...و هم دلش میخواست این هذیان گویی ادامه داشته باشه .
جونگ کوک : یعنی ... اونم منو ... دوست داره ؟... وقتی بغلش کنم چه بویی میده ؟... خوشمزش نه ؟... نه من عشقمو نمیخورم ... کاش تهیونگ مال من بود .تهیونگ از حرف های جونگ کوک خندش گرفت و شروع به پاشویش کرد ... باید دمای بدنش رو میآورد پایین .
...
صبح جونگ کوک چشمهای سنگینش رو باز کرد .و نگاهش به تهیونگ افتاد که کنار تخت روی زمین نشسته بود و به خواب رفته بود .
جونگ کوک از جاش بلند شد و میخواست پتویی روی تهیونگ بندازه .
به محض برخورد پتو با پوست تهیونگ ... مثل جرقه پرید و جونگ کوک رو انداخت روی تخت و دست و پاش رو قفل کرد .
نفس نفس میزد معلوم بود که فکر کرده بهشون حمله شده .
جونگ کوک : هی ته ... منم ...هی آروم باش .
تهیونگ یک دفعه ساکت شد و به چشم های جونگ کوک خیره شد و سرش رو کمی جلو تر برد .
ولی یک دفعه به خودش اومد و زود از روی جونگ کوک رفت کنار .
تهیونگ : فکر کردم بهمون حمله شده ... چرا پاشدی... باید استراحت کنی ... میرم دارو تو بیارم .
جونگ کوک هنوز همون شکلی روی تخت دراز کشیده بود و به فکر فرو رفته بود .
جواب سوالاتش رو گرفته بود ... تهیونگ هم بهش علاقه داره .
لبخندی زد ومچش که توسط دست تهیونگ بالای سرش قفل شده بود رو لمس کردو لبخند زد .
...
تهیونگ سریع قدم بر میداشت تا از کلبه دور بشه ... قلبش داشت از سینش میزد بیرون .
همینطور که راه میرفت به مکانی رسید که جونگ کوک رفته بود تبدیل بشه .
ولی حالا که دقت کرده بود اثر وجود نداشت . بوی جونگ کوک رو حس نمیکرد . و همه زمین و درخت ها نشونه ای از اینکه یک گرگ اونجا درد کشیده نداشت .
باد کم کم بوی گوگ رو به مشام تهیونگ رسوند ... به سمت بو حرکت کرد و جنازه یک گرگ رو روی زمین دید ... اونو چک کرد ... مکانی که درش تبدیل شده بود داغون شده بود و جنازش خالی از خون بود .
تهیونگ کمی جلو تر رفت تا بفهمه چه گونه ای درون روستای نزدیک زندگی میکنه .
قبل از رسیدن به روستا با بوی شدید اونو متوقف کرد . بوی جنازه و خون .
YOU ARE READING
Hybrid prince
Manusia Serigalaوضعیت : کامل شد کاپل ها : تهیونگ ، جونگ کوک و چانگ ووک ، مین هو ژانر : تخیلی ، ومپایر ، امپرگ ، رومنس ، اسمات ، روزمرگی ، ماجراجویی ، زندگی نامه ... میانگین کلمات هر پارت : اطراف 1000 یک فصل ، 50 پارت . خلاصه: داستان درمورد دو موجود ماورا طبیعی ه...