آخر سر موران کلافه شد و پیچ گوشتی رو به طرفی پرت کرد: اهههههه! گندت بزنن. واننینگ اینجا هیچی نیست! یا من کورم یا اینا مارو مسخره خودشون کردن..
و دستی توی موهاش کشید!
واننینگ نگاهی به دوربین مدار بسته داخل اتاق کرد و به طرف پیچ گوشتی که رو زمین افتاده بود رفت و اون رو برداشت: موران خونسردی خودتو حفظ کن.
اول اینکه از بیرون دارن تماشامون میکنن، دوم اینکه برای این کارهای ظریف باید اعصاب و حوصله به خرج بدی.
فکر کن که واقعا وسط یه ماموریتی که جونت وصله به همین توپ فلزی و باید خنثیش کنی و سوم اینکه...
جلوتر رفت و مماس صورت موران ایستاد و با شیطنت گفت: اگر این رو خنثی کنی منم یه جایزه برات دارم!
بعد پیچ گوشتی رو به دست موران داد و از قصد جوری که موران رو تحریک کنه دستش رو روی دستش کشید: الانم بجنب که ده دقیقه بیشتر فرصت نداریم...
سیب گلوی موران از این حرکت واننینگ، تکون خورد و تقریبا هوش از سرش برد.
موران با صدای لرزونی که سعی میکرد محکم باشه گفت: آقای چو واننینگ به نفعته که این گرگ گرسنه رو به بازی نگیری وگرنه برات بد تموم میشه!
واننینگ بیخیال شونه ای بالا انداخت و با چشمک جواب داد: منم قصدم همینه ببینم این گرگ گرسنه، چی برای نشون دادن داره!
موران لبخند بد جنسی زد و پیچ گوشتی رو حرکتی داد: اوکی هانی... خودت سر شوخیو باز کردی، فقط امیدوارم زمانی که وقت عمل رسید جا نزنی!
و بالاخره، تایمر ثانیه ده رو نشون میداد که موران اون فلز کوچیک، که اندازه عدس بود رو درآورد و با غرور توی ظرف انداخت.
واننینگ جلو رفت و اون رو درآغوش کشید: دیدی گفتم با حوصله و حواس جمع میتونی از پسش بر بیای. من آلفای خودمو میشناسم، میدونستم که میتونی!
موران بوسه ای رو سر واننینگ زد و با شیطنت گفت: در واقع چیزی که مشوق و انگیزم شد، قولی بود که بهم دادی.
واننینگ با شنیدن این حرف پاشو محکم رو پای موران کوبید و با چشم غره گفت: الحق که بی حیا و چشم سفیدی...
صدای تشویق داور ها و آژیر سبز، واننینگ رو به خودش آورد. با یاد آوری اینکه اونا الان درحال رصد شدن هستن، سریع خودش رو از بغل موران بیرون کشید و شاکی گفت: من بغلت کردم تو چرا بهم تذکر ندادی دوربین داره میگیره؟!
موران شونه ای بالا انداخت و با بی قیدی جواب داد: اصلا برام مهم نیست که اگه بدونن من دوستت دارم و باهات قرار میزارم.
و بعد دست واننینگ رو گرفت و باهم از اتاقک بیرون اومدن!
بعد از پایان مرحله دوم، گروه ها از کارگاه بیرون رفتن و داورها شروع به گفتن نتایج کردن: درحال حاضر 3 تیم نتونست از عهده خنثی کردن بمب بربیاد و حذف شد.1تیم هم کناره گیری خودش رو در این مرحله اعلام کرد.
YOU ARE READING
گمشده در دستان تو
Fantasyژانر: بی ال، اسمات، امگاورس، اکشن کاپل: رانوان، ییشو (فیکی نوشته شده از رمان هاسکی و گربه سفیدش شیزون) خلاصه: چو واننینگ پسری از خانواده‌ای مرفه و سرشناس بود اما چه حیف که ننگ بزرگی برای پدرش حساب میشد. اونم فقط به جرم امگا بودن! پس تنها راهی که ب...
