i feel green

817 102 16
                                    

صدای آلارم گوشی مثل مته روی مخش بود، خودش رو کش داد تا گوشیشو پیدا کنه و صداش رو قطع کنه زیر لب لعنتی به خودش فرستاد
_من که سرکار نمیرم چرا دیشب برای امروز ساعت کوک کردم؟
بعد از اینکه موفق شد زنگ رو قطع کنه و دوباره سرشو راحت بذاره روی بالشت یهو یادش افتاد که چرا ساعت گذاشته و از جاش پرید
_اوه خدای من یعنی امروز روز شانسمه؟؟
از جاش بلند شد و لپ تاپشو باز کرد زیر لب تند تند دعا کرد
_خدایا، عیسی مسیح، بودای بزرگ، هرکسی که صدای منو میشنوی میشه لطفا قبولم کرده باشن؟؟؟
وارد اینباکس ایمیلش شد و یکی از چشماشو بست و زیرچشمی دنبال ایمیل کمپانی گشت با دیدنش هیجان زده جیغ زد
_وای ایمیل دادن، قبولم کردن، یوهوووووو
پارک جیمین تو تونستی...تو پارک جیمین افسانه ای هستی.
شروع به رقصیدن کرد و جلوی آینه برای خودش بوس فرستاد
_باید زنگ بزنم هیونگ و این خبرو بهش بدم، باید زنگ بزنم مامان و خبرو به اونم بدم، خدای من باید تراکت  تو کل شهر پخش کنم که من کارو گرفتم؟؟
گوشی رو برداشت به هیونگش زنگ زد با برداشتن تلفن از اون ور خط صدای هیجان زده شو نتونست کنترل کنه.

_ هوبی هیووونگ، امروز بهترین روز زندگیمه،نه وایسا قطعا از این به بعد هر روز بهترین روز زندگیمه،
زودباش حدس بزن دونسنگت چیکار کرده

حدس زدن برای هوبی ای که جیمینو خوب میشناخت کار سختی نبود
_ اوه جیمینا جدا کارو گرفتی؟ یعنی قراره تو کمپانی کار کنی؟ مگه نگفتی یکی از شرایط متاهل بودنه؟

جیمین نزاشت هوبی بیشتر ادامه بده
_ نه هیونگ مثل اینکه شایعه بوده و باید بگم یسسس من از امروز کارمند کمپانیم

هوبی لبخندی از خوشحالیش زد
_بهت افتخار میکنم جیمینا. بالاخره قراره کراشتو از نزدیک ببینی.

لبخند جیمین گشادتر شد.
_وای هیونگ امیدوارم با دیدنش غش نکنم.‌ نکنه دست و پام بلرزه؟ نکنه همون اول کاری بفهمه؟ وای خدایا روز اول چی بپوشم؟ به نظرت اون مهربونه؟ یا تمام رفتاراش فن سرویسه؟ نکنه عصبانی بشه از دستم؟
اوه خدایا نکنه اونجا برم بفهمم دوست دختر داره؟

هوبی حرفای جیمینو قطع کرد
_ یاا پارک جیمین سرم رفت. قبل اینکه کلی برای گرفتن این کار تلاش کنی به اینافکر میکردی. الان دیگه فقط باید خوشحال باشی. مطمئن باش که اون مهربونه حتی از چشماشم مشخصه و درمورد غش کردن باید بگم تو امروزو گذروندی و غش نکردی هیچ چیز دیگه ای باعثش نمیشه. حالا هم بذار من برم که مثل تو بیکار نیستم.

جیمین شاکی شد
_ از امروز منم دیگه بیکار نیستم هیونگ.
و اینکه مرسی که مثل همیشه بهم امید میدی. واسه همینه که بهت میگم جیهوپ. دوست دارم.
برو کارات برس.

جیمین گفت و گوشی رو قطع کرد حتی خداخافظی هیونگشم نشنید.
همچنان دور خودش میچرخید و زیرلب حرف میزد. کلی برای خودش رویا چیده بود. رویای دیدن جئون جونگکوک از نزدیک.
و حالا این رویا قرار بود محقق بشه. تمام سختی های  مسیر جلوی چشمش اومد.
18 سالش که بود تازه داشت مدرسه رو تموم میکرد و به فکر آینده ش بود.
استعداد رقص داشت اما توانایی پرداخت هزینه ی کلاسا و رفتن به کالج رو نه. از زمین و زمان شاکی بود و اکثرا از پدر و مادری که هیچ پس اندازی نداشتن. اما حتی دلش نمیومد این شکایتو پیش پدر و مادرش ببره  و همه چیزو تو خودش میریخت.
به بقیه گفت علاقه ای به ادامه ی تحصیل نداره و توی آرایشگاه نزدیک خونه کار پیدا کرد. نظافت آرایشگاه رو انجام میداد و گهگاهی هم بهش یاد میدادن چطور مو کوتاه کنه یا موهای کسی رو درست کنه.
حتی خودش گاهی به قسمت میکاپ آرتیستا هم میرفت و سعی میکرد یه سری نکات یاد بگیره.
همه چیز خاکستری بود تا وقتی که مصاحبه ی دبیو جونگکوک و اجرای بی نظیرش رو دید. یه امید تازه پیدا کرد.
زندگی جیمین از خاکستری در اومد و سبز رنگ شد.
و امروز از همیشه سبزتر بود.
احساسش جوری بود انگار توی یه دشت پر از چمن داره میپره و میرقصه.
غرق افکارش بود که فشار جیش رو حس کرد و به سمت دستشویی دوید.
خیلی کارا داشت تا برای فردا آماده باشه.

👀احتمالا تا وقتی که یه کم پیش نرم هیچ جا این فیک رو نه بذارم و نه تبلیغی بکنم و نه کسی میبینه
اما بازم اگر کسی دید
بهم نظر بده :))
هر چیزی که فکرمیکنی رو بگو.
دوست دارم بشنومش💜

I feel blueWhere stories live. Discover now