i feel Dear Rosaline.2

388 96 69
                                    

جونگکوک نیشخندی زد

+کی خواست کاپشنشو بهت بده هیونگ؟

 جیمین خجالت زده پرسید 

_پس چجوری گرم شم؟

جونگکوک خبیث گفت

+خب هیونگ میتونی یکم بدویی اینجوری گرم میشی و عضلاتتم سفت تر میشه.

پسره ی میمون، نتیجه ی کل عشوه ریختن جیمین همین بود؟ حرصی گفت

_نظراتت رو برای خودت نگهدار جونگکوک شی

 قبل از اینکه پسر رو خفه کنه خواست به سمت دیگه ای بره که دستش کشیده شد و از پشت محکم روی پاهای پسر کوچیکتر فرود اومد.

جونگکوک این بار با آمادگی دست هاشو دور کمرش حلقه کرد و با تن صدای آروم ولی بمی گفت

+هیونگ قرار بود بهم بگی کوکی، چون بهت گفتم ورزش کن ناراحت شدی؟ ناراحتی نداره که، میخوای خودم مربیت بشم و بهت ورزش بدم؟

جیمین برق از سرش پریده بود و نمیدونست جواب پسر رو چی باید بده.

جونگکوک انگار از شوکه شدن جیمین راضی بود

+حالا فعلا یکم تو بغل من بمون تا گرم بشی.

سر جیمین رو به قفسه سینه ش چسبوند و گوشه های کاپشن بزرگش رو روی پهلوهاش کشید.

جای الان پسر عالی بود اما به جای گرم شدن فشارش افتاده بود و یخ زده بود.

جونگکوک با یک دست جفت دست های جیمین رو گرفت و بالا آورد، بعد توی هم قفلشون کرد و خندید.

 خوشحال از اینکه صورت جونگکوک رو نمی بینه برای عادی کردن فضا سوال پرسید

_هی کوکی به چی‌ میخندی؟

قبل از اینکه دست هاشو با نفسش گرم کنه گفت

+هیونگ جفت دستات تو یه دستم جا میشه، خیلی بانمک و کوچولویی.

جیمین اخم کرد تا به واژه ی کوچولو اعتراض کنه، اما جونگکوک با بوسه ی نرمی که به کف دست هاش زد، نه تنها دست هاش رو گرم کرد بلکه کل وجودش رو آتش زد!

بیشتر از این طاقت نیاورد، می دونست که اگر پسر چهره ش رو ببینه از حال منقلبش تمام احساساتش رو میخونه، از بغل کوکی خودش و دست هاش رو آزاد کرد و تلو تلویی خورد تا تونست پاهای کرختش رو احساس کنه، زیر لب بهونه ای آورد

-فکرکنم کارگردان صدام میکنه.

و با تمام سرعت فرار کرد.

I feel blueOù les histoires vivent. Découvrez maintenant