جیمین بعد از سرچ کردن و چک کردن امتیاز فست فودهای اطراف، یکی رو انتخاب کرد و چون کیف پولش همراهش بود دیگه به اتاق برنگشت.
آدرس رو داخل برنامه ی نقشه یابی گوشیش وارد کرد و از اونجایی که رستوران نزدیک هتل بود پیاده به اون سمت راه افتاد.
با دقت نقشه رو نگاه می کرد و بعد از مدت کوتاهی تونست خریدش رو انجام بده. موقعی که تو رستوران بود تهیونگ براش لوکیشن رو فرستاد. بعلاوه یه علامت سوال.
جیمین علامت سوال رو نادیده گرفت و لوکیشن رو داخل اپلیکیشن اوبر وارد کرد تا درخواست ماشین کنه.
تهیونگ خودش سیمکارتش رو اوکی کرده بود تا اینجا هم بتونه بسته اینترنتی بخره و خارج از هتل هم به اینترنت وصل بشه. درخواستش زود پذیرفته شد و سوار ماشینی که مشخصاتش با اپلیکیشن یکی بود، شد.
ترافیک نیویورک اصلا شوخی بردار نبود. اینو وقتی یکربع فقط توی یک چهاراره معطل شدن فهمید. مدام به بسته ی غذا نگاه می کرد تا سرد نشده باشه. دیگه حتی شکم خودش هم به قار و قور افتاده بود.
با رسیدن به مجتمعی که توی لوکیشن بود، دوباره به تهیونگ پیام داد
[جیمین]: کدوم طبقه اید؟
[تهیونگ]:طبقه دوم.
[تهیونگ]: اصلا برای چی آدرس می پرسی؟ باز دو دقیقه نبودم دلت برام تنگ شد؟ نکنه میخوای بیای اینجا؟
[تهیونگ]: تمرینم 2 ساعت دیگه تموم میشه بیبی. اگه خواستی بیای دنبالم رز قرمز فراموش نشه.
دهن کجی ای به پیام ها کرد و به سمت ورودی رفت. با دیدن نگهبان ها آهی کشید. امیدوار بود وجود کارتش که همیشه باهاش بود کافی باشه و بهش گیر ندن.
با گفتن سلام، کارتش رو از کیف پولش درآورد و جلوی نگهبان گرفت، و مظلومانه به اون مرد ترسناک و قدبلند زل زد.
نگهبان کارت رو بررسی کرد و بعد لبخندی زد و چیزی گفت که جیمین فقط خوش آمدید رو ازش متوجه شد. با این حال اون هم سری تکون داد و لبخند زد.
مجتمع بزرگ بود و چهار لاین آسانسور داشت که جیمین دکمه ی تک تکشون رو فشرد.
داخل آسانسور پیراهن مردونه ش رو درآورد و پاکت غذا رو با لباسش کاور کرد. حرکتش خیلی حرفه ای نبود ولی حداقل اینجوری امیدوار بود کسی بهش گیر نده.
CZYTASZ
I feel blue
Romansکاپل: کوکمین {خلاصه}: جونگکوک یه آیدل موفقه که مثل یه ماه توی شبای تاریک جیمین تابید و زندگی پوچش رو تغییر داد. و جیمین جونگکوک رو مثل یه بت پرستید. شانس به جیمین رو میکنه و اون میکاپ آرتیست کمپانی جونگکوک میشه. اما برای جیمین دیدن جونگکوک از دور ک...