i feel Cherry Red

453 94 111
                                    

جیمین که لپ هاش همرنگ لب هاش شده بود، از این حرکت چنان شوکه شد که بغض کرد. باورش نمی شد که الان گرمی لب های جونگکوک رو حس کرده.

صورتش رو به سمت قفسه ها برگردوند تا جونگکوک متوجه ی چشم های اشکی ش نشه، اما پسر کوچکتر متوجه ی درست نبودن اوضاع شد.

هل دادن سبد رو متوقف کرد و جلوی جیمین ایستاد

+هیونگ؟

جیمین وانمود کرد که داره به دقت قفسه ها رو نگاه می کنه و صدای پسر رو نمی شنوه.

جونگکوک صورت پسر رو گرفت و به سمت خودش چرخوند. با دیدن چشم های اشکیش یه ابروشو بالا برد، جدی پرسید

+هیونگ از چی ناراحت شدی؟ 

جیمین که با دیدن نگرانی پسر بیشتر بغضش گرفته بود نمی دونست چی جواب بده، باید می گفت از حس کردن لب هات انقدر شوکه شدم که میخوام گریه کنم؟ الکی ترین بهونه رو ساخت

- تو بدون اجازه پاستیل آلبالویی منو خوردی.

صورت جدی پسر به آنی تغییر کرد و لبخند شیطونی زد، از اونجایی که دستش هنوز زیر چونه ی جیمین بود تا با پسر چشم تو چشم باشه، انگشتش رو روی لب های نرم جیمین که حالا علاوه بر بالم لب آلبالویی غرق دونه های شکر پاستیل بودن کشید

+هیونگ من فقط میخواستم پاستیل آلبالویی خودم رو بخورم، متاسفم که پاستیل تو این وسط مزاحم بود و قربانی شد.

جیمین برای چندثانیه شوکه به پسر نگاه کرد، ضربان قلبش دوباره بازی در آورد. اونقدرها هم گاگول نبود تا تیکه ی پسر رو نفهمه. دهن باز کرد تا با تته پته چیزی بگه اما جونگکوک زودتر بحث رو عوض کرد

+بریم خوراکی ها رو حساب کنیم، باید بریم رستوران.

و چرخ رو به سمت صندوق ها هل داد.

جیمین پاتند کرد تا به پسر برسه.

صندوق خیلی شلوغ نبود. بنابراین زود نوبتشون شد. جیمین سعی کرد خوراکی های خودش رو جداگونه بذاره تا پولش رو خودش حساب کنه. جونگکوک اما همه رو باهم گذاشت و کارتش رو به صندوقدار داد.

-کوکی من میخوام خوراکیامو خودم حساب کنم.

پسر اعتراض کرد.

جونگکوک اما تمام کیسه ها رو دستش گرفت و به سمت بادیگاردای که چند دقیقه پیش گفته بود برای کمک بیاد برد

+هیونگ به هرحال شاید بخوام امشب بازم از خوراکیات تست کنم.

I feel blueTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon