پسر که صدای پا شنیده بود سریع سیگارشو انداخت و برگشت به سمت صدا، با دیدن جیمین نفس راحتی کشید.
+تویی جیمین؟ ترسیدم فکرکردم منیجرم اومده. اه سیگارم حیف شد آخریش بود.
جیمین سعی کرد خیلی عادی برخورد کنه، البته درستش هم همین بود به اون ربطی نداشت که کیم تهیونگ سیگار بکشه و این قضیه رو از بقیه مخفی کنه.
_متاسفم تهیونگ شی، اگر مزاحمتم میتونم برگردم.
تهیونگ سریع سر تکون داد
+نه، یکم کلافه بودم اگر تو هم اینجا باشی شاید حواسم پرت بشه.
جیمین سری تکون داد و با فاصله ی کمی نشست. ظرف غذاشو باز کرد
_من سوپ خماری دارم دوست داری باهم بخوریم؟
تهیونگ با اینکه زیاد احساس گرسنگی نداشت اما دلش میخواست با جیمین شریک بشه، چون وقتی با کسی توی غذا یا هرچیزی شریک میشی به اون آدم نزدیک تر میشی و تهیونگ دلش میخواست به جیمین نزدیک تر بشه.
+البته، اگر بهم تعارف کنی.
جیمین ظرف غذا رو بین خودشون گذاشت و از هرا ممنون بود که داخلش دوتا قاشق گذاشته، پس یکی از قاشق ها رو به تهیونگ داد.
_دوستم برام درست کرده پس خودمم نمیدونم خوشمزه ست یا نه ولی امیدوارم ازش لذت ببری.
تهیونگ یک قاشق از سوپ خورد، چهره اش درهم شد.
+مطمئنی اینو دوستت برات درست کرده و نه دشمنت؟
جیمین هم قاشقی از سوپ خورد و از طعم شورش اخمی کرد.
_تا چند دقیقه پیش که فکر میکردم دوستمه، مثل اینکه اشتباه میکردم.
هر دو بهم نگاه کردن و خندیدن.
تهیونگ سعی کرد اونو بیشتر بشناسه
+ کار تو کمپانی چطوره؟
جیمین با توجه به صمیمت تهیونگ و جونگکوک سعی کرد که نگه چقدر برای دیدن جونگکوک ذوق داشته و این موضوع باعث میشه کار توی این کمپانی براش فوق العاده باشه
_باید بگم خیلی استرس و مسئولیت داره. اما حقوقش خیلی عالیه و همکارام و محیط کارم رو دوست دارم.
تهیونگ تاییدش کرد.
+آره حقوق اینجا خوبه، خوشحالم که کارتو دوست داری. بعد دانشگاه بلافاصله اینجا کار پیدا کردی؟
جیمین سعی کرد سرخ نشه
_اوه...امم...نه، راستش من تحصیلات آکادمیک ندارم. یعنی شهریه ی دانشگاه خیلی گرون بود و من باید کار میکردم تا هزینه های زندگیمو تامین کنم.
تهیونگ به چشمای جیمین نگاه کرد، تمام چیزها اونجا بود، ناراحتی از نرفتن به دانشگاه و تجربه ی تمام اون دراماها و مست کردن با هم اتاقی ها و زندگی دانشجویی، لازم نبود جیمین حرفی بزنه تا تهیونگ حسرت چشمای جیمین رو متوجه بشه.
+خب میدونی، منم مدرکمو آنلاین گرفتم و هیچ تجربه ای از دوره ی دانشجویی ندارم و باید بهت بگم اکثر درسا رو هم با کمک نامجون هیونگم پاس کردم. ولی تو باید کارت خوب باشه که اینجا استخدامت کردن.
ESTÁS LEYENDO
I feel blue
Romanceکاپل: کوکمین {خلاصه}: جونگکوک یه آیدل موفقه که مثل یه ماه توی شبای تاریک جیمین تابید و زندگی پوچش رو تغییر داد. و جیمین جونگکوک رو مثل یه بت پرستید. شانس به جیمین رو میکنه و اون میکاپ آرتیست کمپانی جونگکوک میشه. اما برای جیمین دیدن جونگکوک از دور ک...
