i feel Ruby

515 90 141
                                    

دور هم حلقه زدن تا تک بیاره بازی کنن.

جونگکوک با دستش ضربه ای به پهلوی جیمین زد و وقتی توجهشو به خودش جلب کرد دوبار چشمک زد.

جیمین که نمیدونست چخبره مثل احمقا در جوابش با خجالت چشمکی زد.

یونگی که برای بازی جلو نیومده بود اطلاع داد

+اون کد های مارو نمیدونه جونگکوک. جیمین منظورش از دوتا چشمک اینه پشت دستت رو ببری جلو.

بعد دسته ی چمدونش رو کشید تا بالا ببره

+جونگکوک و جیمین باهم تو یه اتاقن، من میرم اتاق نامجون که باهم رو آهنگا کار کنیم و جین و تهیونگم میتونن باهم بمونن.

کسی اعتراضی نداشت.

جونگکوک به صورت خودجوش وسایل جیمین رو بالا برد تا توی اتاقی که از دیشب اقامت داشت بذاره و باعث شد تا جیمین از پشت قربون صدقه ی جنتلمن بودنش بره.

بعد از بالا رفتن همگی جیمین هم به اتاق مشترکشون رفت و درو بست. هم خوشحال بود و هم استرس داشت که قراره باهم تو یه اتاق بمونن.

سرش رو که بالا آورد با صحنه ی جونگکوک لخت روبه رو شد که میخواست تیشرت تنش کنه. خجالت زده خواست عقبگرد کنه که جونگکوک نیشخندی به صورت خجالتیش زد

+هیونگ فکر نکنم چیزی باشه که قبلا ندیدی.

پسر سرخ شد و سرش رو پایین انداخت.

جونگکوک تیشرت توی دستش رو روی تخت انداخت و با چندتا گام خودش رو به جیمینی که به در چسبیده بود رسوند

+هوم؟ نیاز به یادآوری داری؟

بازوهاش رو کنار صورت جیمین روی در گذاشت و عضلات دست هاش رو منقبض کرد. جیمین حتی نمیتونست خجالت بکشه فقط رو این تمرکز کرد که آب از لب و لوچه ش آویزون نشه. اون دست های رگدار و پر از تتو هورمون هاشو به بازی می گرفتن!

جونگکوک سرش رو جلو آورد، روی لب های جیمین زمزمه کرد

+چرا ساکتی هیونگ؟ داری تصورش میکنی؟

قبل از چسبوندن لب هاشون بهم، نیشخند زد

+احتیاجی به تصویر سازی نداری، من آماده م که هرروز برات فول اچ دی شو به نمایش بذارم.

و بعد لب های جیمین رو به بازی گرفت.

جیمین داغ شده یکی از دست هاش رو جلو برد و روی قفسه ی سینه ی پسر گذاشت و دست دیگه اش رو دور گردنش حلقه کرد.

هنوز بوسه عمیق نشده بود که تهیونگ درو باز کرد و محکم به کمر جیمین کوبید

-آخ...

I feel blueWaar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu