EP48

237 70 8
                                    

بکهیون بعد از یک روز استراحت ، وقت گذرونی با لوهان و خواب کافی احساس میکرد حالش خوب شده و برای سرکار رفتن آماده ست.در واقع اون روز وقتی توی ماشینش نشست ، در حالی که کمربندشو میبست زیرلب گفت:

-امروز یه روز جدیده بکهیونا . هر چی شده رو پشت سر بذار و به جلو حرکت کن!

حتی یه موزیک شاد هم پلی کرد و به سمت محل کارش راه افتاد.
توی راهروی شرکت به چند نفر که سر راهش بودن سلام کرد و دکمه ی آسانسور رو زد .داشت با خودش فکر میکرد شاید بهتر باشه امشب اون همکاراشو به یه دور همی بعد از شام دعوت کنه .توی این فکرها بود که کسی اسمشو صدا زد .

-اوه بکهیونا!
بکهیون سمت صدا برگشت . آقای ریو مسئول منابع انسانیشون بود که با ماگ پر از قهوه ش با تعجب به بکهیون نگاه میکرد و پرسید :

-اینجا چیکار میکنی ؟

بکهیون ابروهاشو بالا برد و گفت:

-سلام. خب ، اومدم سرکار ؟

آقای ریو جلو تر اومد و در حالی که قهوه شو به دست دیگه ش میداد گفت:

-ببین بکهیون اگر از مرخصی گرفتن پشیمون شدی من ثبتش کردم و وارد سیستم شده دیگه نمیشه تغییرش داد .حالا چیشد که برگشتی؟ فکر می کردم برنامه داری مسافرتی چیزی بری که سه روز مرخصی گرفتی
بکهیون که گیج شده بود گفت:

-در مورد چی حرف می زنید؟ من فقط دیروزو مرخصی گرفتم چون مریض بودم. مرخصی روزانه ثبت کردم کاملا مطمئنم .

-بعد از اون مرخصی ای که جداگانه ثبت کردی ، دیروز از شرکت بیون بهمون ایمیل زدن و برات درخواست مرخصی سه روزه دادن .البته خلاف قوانین شرکته که کسی غیر از کارمند یا اعضای خانواده ش مرخصی ثبت کنن اما ازونجایی که از شرکت بیون شرکت خانوادگیتون محسوب میشه ما هم _

-چی دارید میگید ؟ از شرکت بیون ایمیل زدن ؟!

آقای ریو پشت گردنشو خاروند و گفت:

-هوم ...آره .کاملا مطمئنم همون شرکت بود.
بکهیون که برای کنترل خشمش داشت نفسشو سنگین بیرون میداد و لبهاشو به هم میفشرد زیرلب گفت:

-من حال اونو جا میارم

اینو گفت و با قدم هایی که روی کفپوش سفید کوبیده میشد، بی توجه به آقای ریو به سمت در پارکینگ رفت.
***
توی سالن کنفرانس ، چانیول جلسه ای با مدیر منابع انسانی ، مدیر فنی و مدیر واحد تدارکات و پشتیبانی داشت و تعدادی از منشی ها هم در جلسه جضور داشتن .چانیول راس میز نشسته بود و به گذارشات مدیر فنی آقای لی گوش میداد :

-...گذارشات تیم اجرایی امروز به دستم رسیدن. پروژه برج شینام سه شنبه ی گذشته کلید خورده و همه چیز طبق روال داره پیش میره.

چانیول در حالی که انگشتشو روی تبلتش میکشید و آخرین گذارشات تیمی که برای برج خیابون شینام کار میکردنو مرور میکرد گفت:

April Fool's Day (دروغ آپریل)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora