EP04

557 129 8
                                    


بکهیون بعد از چانیول سوار ماشینش شد و در رو آهسته بست. کای که در کوچه ی عریض، جلوتر از بنز شاسی بلند چانیول متوقف شده بود جلوتر راه افتاد و به این ترتیب با امید به اینکه همه چیز به خوبی پیش بره حرکت کردند.

یک ساعت از حرکتشون گذشته بود .کم کم خیابون های اطراف تبدیل به اتوبان های عریض میشدن و هوا دیگه تاریک شده بود.هر دو ماشین پشت سر هم حرکت می کردن .چانیول برخلاف زمان رسیدنش، دیگه کاری به کار بکهیون نداشت و در سکوت رانندگی می کرد و بکهیون تمام مدت ، ذهنش درگیر اتفاقی بود که توی عمارت افتاد.
سهون بهش گفته بود که همیشه دوستش داشته .'همیشه' یعنی از کی ؟ آیا سهون بخاطر دروغ بکهیون دلشکسته شده بود ؟ صدای توی سر بکهیون بهش دهن کجی می کرد 'معلومه که دلش شکسته احمق .اگه تو عاشق کسی باشی و اون آدم فقط برای اینکه سرگرمی های زندگیش کمه باهات بازی کنه تو دلت نمیشکست؟'
بکهیون فقط تونست آه بکشه و به عواقب کارش فکر کنه .خیره به جاده ی تاریک بود که صدای چانیول بالاخره هم سکوت رو شکست و هم رشته ی افکار بکهیون رو پاره کرد.

-شماره موبایل کایو برام بفرست.

بکهیون از امر بی مقدمه ی چانیول سرش رو سمتش چرخوند و پرسید:

-برای چی می خوای؟

چانیول کوتاه توضیح داد :

-که آدرس ویلا رو بپرسم چون ممکن نیس تا خود بوسان پشت هم برونیم .

بکهیون که انگار واجب می دونست قبل از رسیدن به بوسان تا فرصت هست به خود درگیری های ذهنیش برسه بی حوصله زیرلب گفت :

-از خودش بگیر

البته فقط چند ثانیه طول کشید تا پشیمون بشه، چون چانیول با لحن سردی که کاملا با لحن پر متلک هنگام ورودش متفاوت بود گفت:

-ببین بچه جون من راننده ی شخصی کوفتیت نیستم و بهتره یادت باشه که دارم لطف می کنم که قبول کردم ازت مراقبت کنم. پس سعی کن انقد رو اعصابم راه نری و مثه پسرای خوب به حرفام گوش بدی تا کار دستت ندادم.

بکهیون نگاهی به نیم رخ چانیول انداخت . اخم کرده بود و بدون نگاه کردن به بکهیون در حالی که فقط دست راستش روی فرمون بود مسلط رانندگی می کرد .مطمئن بود چانیول جرئت نداره به پسر رئیسش آسیبی برسونه. با این حال بکهیونم احمق نبود که بیشتر ازین باهاش کل بندازه. نه زمانی که توی ماشین ، توی جاده و وسط ناکجا آباد با هم تنها بودن و با سرعت 120 کیلومتر در ساعت حرکت می کردن .
پس فقط گوشیشو دراورد و شماره ی کای رو برای چانیول فرستاد و همون لحظه اسمشو تو گوشیش از "پارک چانیول" به "نوکر بابام" تغییر داد و بعد به کیونگسو پیام داد:

'بیا جامونو عوض کنیم [ایموجی گریه ]

چانیول که صدای پیام قبلی بکهیون به خودشو شنیده بود گوشیشو از جیبش دراورد و شماره کایو گرفت.

April Fool's Day (دروغ آپریل)Onde histórias criam vida. Descubra agora