.کوکی شکلاتی.

12.4K 1.2K 236
                                        

_اینجا جای بچه بازیه تهیونگ؟
تهیونگ سری به چپ و راست تکون داد
_میخوای ببخشمت؟ میخوای پسر خوبی باشی؟
+اوهوم
خب بیا جلو تا بهت بگم چیکار کنی
تهیونگ ترسیده جلوتر رفت و وقتی فقط چندسانت با مرد فاصله داشت ایستاد.
مرد دستی به کاناپه قهوه ای رنگ کشید و بلند شد و جلوی پسر کوچک جسه رو به روش قد علم کرد.
پسر با دیدن تفاوت قد و هیکلشون زیر دلش خالی شد منتظر موند درست مثل فیلم ها و عکس هایی که دیده و یا تصوراتی که تو ذهنش پرورش داده همین الان درست از بین لب های مرد کلمه اسپنک کردن رو بشنوه ولی با شنیدن حرف مرد درست مثل کارمندی شد که تمام ایده هاش رو دور ریختن و اون نا امید شده....
_خب پس از فردا تمریناتت رو درست انجام میدی و بقیه رو اذیت نمیکنی فهمیدی؟
+همین؟؟؟؟
_بله همین ؟
پسر دوباره با لحن بلند تری پرسید
+مطمعنید همینننن؟؟؟
مرد که درست منظور پسر رو متوجه شده بود پوزخندی زد و به سمت میزش حرکت کرد
_درست شنیدی کیم و الان بهتره بری و برام یه قهوه بیاری!
تهیونگ چشمی چرخوند و با عصبانیت به سمت آشپزخونه رفت تا با دوست جدیدش درد و دل کنه!

_خب پس از فردا تمریناتت رو درست انجام میدی و بقیه رو اذیت نمیکنی فهمیدی؟+همین؟؟؟؟_بله همین ؟پسر دوباره با لحن بلند تری پرسید+مطمعنید همینننن؟؟؟مرد که درست منظور پسر رو متوجه شده بود پوزخندی زد و به سمت میزش حرکت کرد_درست شنیدی کیم و الان بهتره بری...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
.𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲.Where stories live. Discover now