جئون سری تکون داد و سوالات پی در پیش رو پرسید تا رسید به سوال اصلیش...
_خب درمورد چه چیزی یا چه کسی با جین حرف میزدی و ددیت کیه؟
تهیونگ با شنیدن سوال مرد پنیک کرد و دست و پاشو گم کرد و جئون با پوزخندش مهری بر روی رفتار های ترسیده پسر زد...
به صندلی چرمش تکیه داد و پاهای عضلانیش رو باز کرد و به چشم های مسخ شده پسر بر روی رون هاش توجهی نکرد.
_من منتظر جوابتونم آقای کیم
تهیونگ من منی کرد و مسخره ترین جواب عمرش رو داد!
+م..منظورم پدرمه اره پدرم دلم براش تنگ شده
جئون پوزخندی زد و بلند شد و ایستاد روی میز خم شد و به صورت تهیونگ نزدیک تر شد
_ولی هفته پیش با هزار تا پارتی بازی به ملاقاتت اومد
یه سرتاپای پسر نگاهی انداخت و پوزخندی زد
_منو نخندون تهیونگ تو حتی یادت نمیاد اسم پدرت چیه دلت براش تنگ شه؟اونم تو؟ تویی که شیطونو درس میدی؟
_حالا سریع بهم بگو منظورت با کی بود وگرنه تنبیهی برات در نظر میگیرم که درس عبرتی بشی برای بقیه!
تهیونگ ترسیده دستای عرق کرده اش رو به شلوارش مالید و تصمیم گرفت دست پیش رو بگیره تا پس نیوفته!
+اصلا..اصلا..به شما چه ربطی داره؟
جئون اخم وحشتناکی از حاضر جوابی پسر کرد
_اینجا پادگان منه و هر اتفاقی داخلش بیوفته به من ربط داره!
تهیونگ که رسما خفه شده بود شروع کرد به کندن پوست لبش
_نکن!
+..ب.. بله ؟
_پوست لبت رو نکن.
اروم چشمی رو زمزمه کرد و از حرف مرد پیروی کرد
_منتظر جوابتونم.
تهیونگ که راه فراری نمیدید سعی کرد جریمه رو به جون بخره
+میشه..میشه بگید جریمه ام چیه؟
جئون که دید پسر قرار نیست اعتراف کنه پوزخندی زد و با دست روی میز ضرب گرفت
_خب ۵ دور میتونی دور حیاط با سرعت زیادی بدوی و واینستی بعدش میری دسشویی ها رو میشوری و بعدش آشپزی تا دو هفته با توعه و....
+ولی ولی این ناعادلانه است شما طبق قانون و مقررات پیش نمیرید من میتونم ازتون شکایت کنم ژنرال!
با لحن تهدید واری گفت و منتظر ترس جئون شد ولی با تحویل گرفتن پوزخندی از جانب مرد استرس کل وجودش رو گرفت اون مرد خوب بلد بود چطوری بازی کنه و چطوری شکستت بده!
_میخوای به کی شکایت کنی؟دادگاهی که ریسش منم؟یا رئیس جمهوری که خایه مال منه؟ کدومشون؟؟
میخوای یه چیزی رو بدونی تهیونگ؟
مرد به سمت پاکت سیگارش رفت و با برداشتن یک نخ سیگار به سمت پنجره قدم برداشت با روشن کردن سیگار به منظره رو به روش زل زد
_رئیس جمهور پدر منه بچه جون درسته پدر خوبی نبود و در واقع یه عوضی بود ولی خب به هر حال حتی اگه پدرم هم نباشه به نظرت کی نیروی نظامی کره رو کشیده بالا بچه؟؟ به نظرت اگه منو از کار بیکار کنن و مدرکم رو بگیرن همینجوری میمونم؟ نه گلم کشور های دیگه واسه من سر و دست میشکونن
سمت پسر برگشت و بهش زل زد
_شاید واسه بقیه این مورد صدق کنه ولی برای جئون جونگ کوک هرگز ، این حرفی که زدی مثل این میمونه یه گروه کوچیک از مافیا ها جمع شن تا گاد فادر رو شکست بدن
(خب یه توضیح کوچیک بدم توی فیک من تاکید میکنم داخل فیک من گاد فادر به معنی رئیس کل مافیا های دنیاس که بهشون دستور میده چه غلطی کنن درواقع گروه های مافیا رئیس دارن ولی گاد فادر حکم خدا رو داره😂یعنی مثل یه شرکته که زیر مجموعه داره حله؟)
تهیونگ سعی کرد لرزش دستاش رو متوقف کنه بازی با مرد رو به روش به شدت خطرناک بود و ترسناک... تهیونگ ناگهان به اینکه عقب نشینی کنه و نقشه اش رو پیاده نکنه فکر کرد ولی امکان نداشت نباید پا پس میکشید.
جئون قدم به قدم به سمت تهیونگ میرفت و تهیونگ؟
اون بچه داشت از ترس سکته میکرد.
جلوش ایستاد و روی صورتش خم شد
_حالا که جوابتو گرفتی ددیت کیه پسر کوچولو ؟
تهیونگ آب دهنی قورت داد و دلش رو به دریا زد و من من کنان شروع کرد به حرف زدن.
+کس..کسی..که..ازش..خو..خوشم..میاد.
بالاخره بالاخره حرفش رو زده بود و این بهش حس شجاعت میداد.
جئون پوزخندی از پیروزیش زد اینطوری که میگذشت میتونست از پسر رو به روش حرف های زیادی بکشه
_از چه کسی خوشت میاد تهیونگ؟
لحنش رو خطری و محکم کرد تا پسر روبه روش ازش حساب ببره درسته بهش نیاز نداشت ولی به هر حال نیاز بود تا پرو تر از این نشه
تهیونگ با انگشت های دستش بازی کرد و گفت
+آشناس
جئون پوزخندی به بانمکی پسر رو به روش زد اگر باهاش تو رابطه بود الان پسر روی پاهاش دلبری میکرد برای بیشتر بوسیده شدن نه اینکه رو به روش به ایسته و ازش اعتراف بگیره
_اوه میتونی برام توصیفش کنی؟
تهیونگ که مشکلی نمیدید و این رو راه نجاتی میدونست پس به خواسته مرد عمل کرد.
+اون قدش ازم خیلی بلندتره ، سنش ازم بیشتره ، اون اون آقای جئون خیلی عصبی و خودخواهه به شدت مغروره و همه ازش میترسن حتی خود من میترسم حسم رو بهش بگم اون خیلی خیلی خیلی ترسناکه
آهی کشید و ادامه داد
+اون موهای مشکی قشنگی داره البته بوکسوری زده و فوقالعاده جذابش کرده اون هیکل و عضله های بزرگی داره و چشماش اونها در حال تغییرن وقتی خوشحال باشه که کم پیش میاد گرد میشن ولی در حالت عادی کشیده و ترسناکن...
جئون پوزخندی زد الان وقتش بود پس با صدای آروم و دلداری دهنده ای پرسید
_جایگاه و سِمَتش چیه؟
تهیونگ لب هاشو اویزون کرد و دلخوریش رو بدون حرف به مرد نشون داد
+ خیلی کله گندس
جئون با صدای نرمی به پسر گفت
_چقدر مثلا؟ ژنراله؟
تهیونگ سری به عنوان تایید تکون داد
_خب کوچولو ژنرال چندمه؟
تهیونگ پوف کلافه ای کشید و دستش رو به عنوان یک بالا آورد
جئون لبخند شیطنت آمیزی زد
_من؟
تهیونگ که تازه فهمید چه سوتی داده سرش رو به شدت بالا آورد
+واییییییی چیییییی نه منظورم نه وای
به سرعت سمت در دوید و هر چه سریع تر خودش رو از دید جئون محو کرد.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
.𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲.
Rastgeleخب میریم که داشته باشیم: کیم تهیونگ پسر به شدت لوس و سلیطه که فوبیا داره به سربازی ولی خب باید یه جایی با فوبیات رو به رو بشی. جئون جانگ کوک ژنرال مغروری که همه سربازا ازش مثل سگ میترسن چی میشه این دوتا جلوی هم قرار بگیرن؟ __________________________...