وسطای حرفش بود که در اروم باز شد...
در رو به عقب هل داد و با دیدن تهیونگ که به شکل کیوتی به سمت تختش میره و لباس داخل تنش پوفی کشید
عالی شد جئون! خارت گاییده اس...
داخل رفت و در رو بست و به پسرکش که زیر پتو هق میزد نگاه کرد.
این پسر چرا اینقدر حساس و لوس بود؟
البته کی بود که بدش بیاد ولی توی بعضی مواقع واقعاً بد بود!
به سمت تخت رفت و پاهاشو دو طرفه پاهای پسر گذاشت و بین پاهاش قفلش کرد.
_جوجه من پسر بدی شده ددی رو حرص میده؟
تهیونگ روکش بالش رو بین مشت های کوچیکش گرفت و بیشتر داخل بالش هق زد.
کوک لباس تهیونگ رو بالا زد و به باسن گردش زل زد و آب دهنش رو قورت داد.
باکس بنفش رنگ تهیونگ رو پایین کشید و از پاهاش در آورد که باعث تعجب چند دقیقه ایه تهیونگ شد.
+د..دی..چی.. چیکار میکنی؟
کوک که متوجه استرس پسرش شده بود پوزخندی زد و بوسه های کوچیکش رو روانه گردن و کمر پسرش کرد.
_شیششش قندک من فقط بابایی میخواد یه درس خوب به پسرش بده که دیگه اینطوری لج نکنه باشه؟
+د..رد ..داله؟
جئون بوتی تهیونگ رو نوازش کرد و پوزخندی زد.
_پسرم کدوم تنبیهی درد نداره هوم؟
تهیونگ ترسیده به کمرش قوصی داد که مواجه شد با برخورد بوتیش به دیک ددیش هینی کشید و سریعا سرش رو زیر بالش مخفی کرد.
جئون قه قه ای زد و زیر گوش پچ زد.
_یه روز که قراره ددی این پنبه رو با اژدهاش بخوره خجالتت واسه چیه؟
تهیونگ دست هاش رو روی گوش های سرخش گذاشت و با عجز ددیش رو صدا زد .
جئون پوزخندی زد و بطری کنار تخت رو برداشت و کمی آب روی بوتی پسرش ریخت.
_تهیونگ بهتره که صدات در نیاد و نمیخوام ازت چیزی رو بلند بلند بشمری تو دلت تعداد رو میشماری و ممکنه ازت وسطش بپرسم پس بهتره حواست رو جمع کنی مفهومه تهیونگ؟
تهیونگ که ناراحتیش با کارای ددیش و تهیونگ صدا شدنش بیشتر شده بود چشمی زیر لب زمزمه کرد.
جئون خوبه ای گفت و دستش رو بالا برد و با شدت روی اون ژله نرم کوبید که باعث به وجود اومدن صدای دلچسبی برای جئون شد!
ضربه ۳۰ ام بود که به بوتی پسرش نگاه کرد.
اون بوتی سفید الان کبود کبود بود و بعضی جاهاش خون مرده شده بود.
الحق که پوست پسرش به شدت حساس بود و جئون عاشق این آپشن پسرش بود!
به تهیونگی که حالا زیر دستش میلرزید نگاه کرد تنبیه جسمیش به نظر کافی بود و الان؟
نوبت تنبیه روحی پسرش بود.
_پسر بدی شدی تهیونگ اره؟ از کی به حرف ددی گوش نمیدی؟از کی نافرمانی میکنی؟؟ تهیونگ با توام.
تهیونگ که به شدت ناراحت شده بود تصمیم گرفته بود سکوت کنه و فقط به گریه اش ادامه بده...
_پسر بد(اسپنک) مگه ددی برات توضیح نداده بود تهیونگ؟(اسپنک)جواب منو بده (اسپنک)
تهیونگ هق بلندی زد و پاهاشو روی تخت کوبید و نارضایتیش رو به ددیش نشون داد.
جئون که به نظرش تنبیه پسرش کافی بود پاهای پسرش رو آزاد کرد و رفت و دست هاش رو شست.
وقتی برگشت با تهیونگی مواجه شد که با مظلومیت تمام تو آینه به بوتیش نگاه میکرد.
قند تو دلش واسه مظلومیت پسرش آب شد.
جلو رفت و توی بغلش بلندش کرد که باعث هیس کشیدن تهیونگ از درد شد.
تهیونگ با مظلومیت به آپاش زل زد و با لحن دلخوری اعتراض کرد.
+در....دردم گرفت که
جئون بوسه ای روی لب های تهیونگ گذاشت و به چشم های خمار پسرش زل زد.
_ببخشید شکوفه من ولی ددی رو بد جوری عصبی کرده بودی میخوای بهت جایزه بدم ؟
تهیونگ سرش روی شونه جئون گذاشت و هومی کشید.
جئون پوزخند شیطانی زد و ایندفعه به سمت کاناپه رفت و تهیونگ رو به پشت دراز کرد.
تهیونگ که بازم میترسید اون اتفاق براش بیوفته با بغض ددیش رو صدا زد.
+ددی...تولوخدا من پسر..پسر خوبی شدم دیگه نکن..ته ته میترسه:(
جئون بوسه ای روی لپ پسرش گذاشت و کمرش رو نوازش کرد.
_شیش پسرم میخوام جایزتو بهت بدم نترس قشنگ من.
به سمت بوتی پسرش که هر لحظه سرخ تر میشد رفت.
دست هاش رو به سمت لپ های باسن پسر برد و از هم بازشون کرد و با دیدن سوراخ صورتی پس هوم کشید و نفسش رو روی اون سوراخ کوچولو خالی کرد...
_چندبار رابطه داشتی توله؟
تهیونگ که دنبال دست ددیش بود و به شدت میترسید هقی زد و با عصبانیت گفت.
+چندمین؟هق مگه من جندم اولین بارمه بیشعور...
جونگکوک لبخندی زد و گازی از لپ باسن پسر گرفت و یک دستش رو به دست پسرش داد تا بیشتر از این نترسه.
از بالا روی سوراخ پسر توف انداخت که سردیش باعث لرز پسر شد...
چندبار این حرکت رو تکرار کرد و به سمت بالز های پسر رفت و طی یک حرکت جفتشون رو داخل دهنش جا داد.
پسرش دم و دستگاه کوچیکی داشت درست برخلاف خودش و بهتر بود به روش نمیآورد چون حتی اگر باتم هم باشی قسمت پایین تنه هر مرد غرورشه مگه نه؟
که فکرشو نمیکرد برای پسرش غروری مونده باشه....
بعد از مکیدن اون دو توپ کوچیک ولشون کرد و زبونش رو از بالز های پسر تا بالای سوراخش کشید و مک محکمی به سوراخ پسرش زد!
+هققققق بابایییییی
جئون دست پسرش رو محکم فشار داد و بعد ولش کرد که باعث گریه بلند پسر شد!
بی توجه به پسرش دستش رو به سمت دیک کوچیک پسرش برد و توی مشتش گرفت و فشارش داد.
مک های محکمی به سوراخ پسرش میزد و کلاهک دیکش رو فشار میداد و میمالید که باعث دیوونه شدن پسر شده بود.
+هق..بابا..اهه...با....اههههههه
پسر نمیتونست جمله اش رو کامل کنه و این باعث خنده جئون شده بود.
زبونش رو داخل سوراخ پسرش فشار داد و بیشتر مکیدش که باعث جیغ پسر شد.
+پاپاییییییی...هقققق....اههههه...اههههه
از شدت لذت رون خاش به لرزه در اومده بود و طولی نکشید که توی دستای ددیش اومد...
جئون پوزخندی زد و بالاخره از اون سوراخ شیرین دست کشید و به پسرش که هنوز از اوجش پایین نیومده بود نگاه کرد.
پسر میلرزید و طلب آغوش ددیش رو میکرد و ددی نامردش؟ اون داشت لذت میبرد که با جیغ پسرش به خودش اومد.
+هققق..هق...اههه..بغ..بغلم..کن..ننن
جئون سریعا دستش رو با دستمال کنار کاناپه پاک کرد و پسرش رو بغل کرد و کمرش رو مالید و توی گوشش کلمات محبت آمیز رو زمزمه کرد...
_قندک من ، عمر من ، پسر من ، تو چقدر شیرینی آخه من تو رو یه روز یه لقمه چپ میکنم زندگی من خرس کوچولوی لوس ددیشه اره؟
تهیونگ بینیش رو بالا کشید و از لرزش بدنش کلافه شد.
هندل کردن این همه لذت اونم تو یک روز خیلی سخت بود اونم برای پسر پاکی مثل تهیونگ!
+دد...هق..چرا چرا..تموم نمیشه؟
جونگکوک لبخندی زد و به سمت تخت پسر حرکت کرد و با پسرش زیر پتو خزید و سعی کرد که پسرش رو گرم تر کنه.
به چشم های خمار پسرش که حالا یکم آرومتر شده بود زل زد.
_سنجاقکم خوابت میاد؟
تهیونگ دست هاش رو روی سینه اش قفل کرد و سرش رو به سینه جئون مالید.
_بخواب عمر جونگکوک بخواب....
جئون بعد از خوابوندن پسرش به سمت دستشویی اتاق رفت باید خودش رو خلاص میکرد...هاییییی
چطورید
حال میکنید منو داریدا کلکا😏
اینم از این زود گذاشتممممم وووو
پارت کماپیش اسماتی بود
پس منتظر حمایتاتون هستم
ووت ؟
کامنت؟(منتظر ووت و کامنت از شهلاهام🥰)
YOU ARE READING
.𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲.
Randomخب میریم که داشته باشیم: کیم تهیونگ پسر به شدت لوس و سلیطه که فوبیا داره به سربازی ولی خب باید یه جایی با فوبیات رو به رو بشی. جئون جانگ کوک ژنرال مغروری که همه سربازا ازش مثل سگ میترسن چی میشه این دوتا جلوی هم قرار بگیرن؟ __________________________...