عطر تلخش رو به مچ دستش زد و دکمه ی کت مشکی رنگش رو بست و به پسر لوسش که باهاش قهر کرده بود زل زد.
تک خندی زد و به اون موجود گردالی که رو به دیوار نشسته بود و بالش دستش بود زل زد.
_الان چرا قهری خرس کوچولوی لوس.
+من لوس نیستم زرافه خان.
جئون قه قه ای زد و به سمت پسرش رفت و از زیر بغلش گرفت و بلندش کرد و بوسه ای روی گونش کاشت.
_دقیقا دلیل قهر کردنتون چیه ؟
تهیونک نفس کلافه ای کشید و موهای کوتاه ددیش رو کشید.
+دلیلم میپرسی آرهههه؟؟؟ میخوای میخوای ته ته رو ول کنی و بری و تنهاش بزاری اونم برای چند ساعت ته ته چیکار کنه؟
جئون نفس کلافه ای کشید به خاطر سن کم تهیونگ زیاد بهش سخت نمیگرفت ولی اون بچه به شدت لوس و بی ادب بود.
_یک اگر تا چندثانیه دیگه دستاتو از رو موهای فاکیم برنداری میندازمت رو همین تخت و مثل سگ میگامت.
دو تو قبل هرچیزی سرباز اینجایی میتونی بری سر پستت جئون کوچک.
تهیونگ عصبی و بغض کرده به چشم های ترسناک ددیش زل زد و چشم غره ای بهش رفت.
جئون پوفی کشید و پسرش رو روی تخت انداخت.
_ بهتره تا وقتی میام شیطونی نکنی و خودت رو سرگرم کنی وقتی برگشتم درمورد تنبیه ات تصمیم میگیریم.
به سمت ماشین آخرین مدلش حرکت کرد و بعد از نشستن داخلش نفس عمیقی کشید.
امروز جلسه ای با وزیر وزرا و رییسجمهور داشت و به شدت کلافه بود و پسرش؟
تصمیم گرفته بود امروز به شدت رو مخش باشه.
نفس کلافه ای کشید و بعد از روشن کردن ماشین به سمت مقصدش حرکت کرد.________________________________________
¢بچه گفتم بیا اینجا مگه با تو نیستم.
هوسوک برای آخرین بار به جیمین لخت که فقط یه حوله دور کمرش بود اخطار داد.
جیمین زبونی برای هوسوک در آورد و وقتی هوسوک به دنبالش افتاد جیغی از سر ذوق کشید و فرار کرد.
یونگی با صدای اون دوتا دردسر از حموم بیرون اومد و وسط اتاق ایستاد و یهویی به سیم آخر زد و داد بلندی کشید.
جیمین و هوسوک وسط اتاق وایسادن و سرشون رو پایین انداختن و ریز ریز خندیدن.
∆چیکار میکنید؟؟؟هوسوک بچه شدی دنبال بچه میدویی؟ جیمین تو چرا هنوز لباسات تنت نیست میخوای سرما بخوری؟زود برو هوسوک لباساتو بپوشونه سریع!
جیمین و هوسوک که دیدن راه فراری ندارن سریع به سمت رگال لباس ها رفتن و بعد از انتخاب یه شلوار سفید و تیشرت آبی آسمونی برای جیمین به سمت تخت رفتن تا هوسوک لباس های جیمین رو بپوشونه.
•پیس پیس!
هوسوک با لبخند سرش رو بالا آورد و به پسرک شیطون رو به روش زل زد.
∆جانم شیطون کوچولو.
•میای یکم شونگولی رو اذیت کنیم؟
هوسوک یکم تعجب کرد و بعد از گذر چند ثانیه مثل بمب ترکید و بلند خندید.
اسپنک ارومی نثار بوتی اون کوچولو زد و محکم تو بغلش چلوندش.
∆توله سگ شونگولی چیه؟ اگر بدونه سر جفتمون رو میبره ، حالا بگو نقشه ات چیه.
جیمین شروع کرد به شرح نقشه اش که در اتاقشون زده شد جیمین با تعجب به سمت در رفت و با تهیونگی که دماغش آویزون بود رو به رو شد.
•وایییی چی شده ته ته من ؟
تهیونگ توی بغل دوست صمیمیش پرید و هقی زد.
+ددی اشغال...ددی عوضی..ولم کرد رفت..
جیمین میخواست دلیل حرف تهیونگ رو بپرسه که هوسوک از پشت سر صداشون کرد.
تهیونگ و جیمین کنار هوسوک نشستن و تهیونگ کل ماجرا رو براشون تعریف کرد و هوسوک به این پی برد که اون مرد به شدت این پسر رو لوس کرده به شدت و خودش میتونه نازش رو بخره نه کس دیگه ای.
جیمین کمی فکر کرد و با بشکنی که زد توجه اون دو نفر رو به خودش جلب کرد.
•فهمیدم فهمیدم.
+چی شده جیمی؟
جیمین سر اون دوتا رو گرفت و به خودش نزدیک کرد.
• خوب ببینید نقشه اینه...
بعد از گفتن نقشه اش به اون دوتا با پوزخند بهشون زل زد و اون دوتا؟
راضی بودن از نقشه و هر کدوم سر پست خاص خودشون رفتن تا جئون بیاد و نقشه رو اجرا کنن...
YOU ARE READING
.𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲.
Randomخب میریم که داشته باشیم: کیم تهیونگ پسر به شدت لوس و سلیطه که فوبیا داره به سربازی ولی خب باید یه جایی با فوبیات رو به رو بشی. جئون جانگ کوک ژنرال مغروری که همه سربازا ازش مثل سگ میترسن چی میشه این دوتا جلوی هم قرار بگیرن؟ __________________________...