.نقشه.

8.1K 692 249
                                    

عطر تلخش رو به مچ دستش زد و دکمه ی کت مشکی رنگش رو بست و به پسر لوسش که باهاش قهر کرده بود زل زد.
تک خندی زد و به اون موجود گردالی که رو به دیوار نشسته بود و بالش دستش بود زل زد.
_الان چرا قهری خرس کوچولوی لوس.
+من لوس نیستم زرافه خان.
جئون قه قه ای زد و به سمت پسرش رفت و از زیر بغلش گرفت و بلندش کرد و بوسه ای روی گونش کاشت.
_دقیقا دلیل قهر کردنتون چیه ؟
تهیونک نفس کلافه ای کشید و موهای کوتاه ددیش رو کشید.
+دلیلم می‌پرسی آرهههه؟؟؟ میخوای میخوای ته ته رو ول کنی و بری و تنهاش بزاری اونم برای چند ساعت ته ته چیکار کنه؟
جئون نفس کلافه ای کشید به خاطر سن کم تهیونگ زیاد بهش سخت نمی‌گرفت ولی اون بچه به شدت لوس و بی ادب بود.
_یک اگر تا چندثانیه دیگه دستاتو از رو موهای فاکیم برنداری میندازمت رو همین تخت و مثل سگ میگامت.
دو تو قبل هرچیزی سرباز اینجایی میتونی بری سر پستت جئون کوچک.
تهیونگ عصبی و بغض کرده به چشم های ترسناک ددیش زل زد و چشم غره ای بهش رفت.
جئون پوفی کشید و پسرش رو روی تخت انداخت.
_ بهتره تا وقتی میام شیطونی نکنی و خودت رو سرگرم کنی وقتی برگشتم درمورد تنبیه ات تصمیم میگیریم.
به سمت ماشین آخرین مدلش حرکت کرد و بعد از نشستن داخلش نفس عمیقی کشید.
امروز جلسه ای با وزیر وزرا و رییس‌جمهور داشت و به شدت کلافه بود و پسرش؟
تصمیم گرفته بود امروز به شدت رو مخش باشه.
نفس کلافه ای کشید و بعد از روشن کردن ماشین به سمت مقصدش حرکت کرد.

________________________________________

¢بچه گفتم بیا اینجا مگه با تو نیستم.
هوسوک برای آخرین بار به جیمین لخت که فقط یه حوله دور کمرش بود اخطار داد.
جیمین زبونی برای هوسوک در آورد و وقتی هوسوک به دنبالش افتاد جیغی از سر ذوق کشید و فرار کرد.
یونگی با صدای اون دوتا دردسر از حموم بیرون اومد و وسط اتاق ایستاد و یهویی به سیم آخر زد و داد بلندی کشید.
جیمین و هوسوک وسط اتاق وایسادن و سرشون رو پایین انداختن و ریز ریز خندیدن.
∆چیکار میکنید؟؟؟هوسوک بچه شدی دنبال بچه میدویی؟ جیمین تو چرا هنوز لباسات تنت نیست میخوای سرما بخوری؟زود برو هوسوک لباساتو بپوشونه سریع!
جیمین و هوسوک که دیدن راه فراری ندارن سریع به سمت رگال لباس ها رفتن و بعد از انتخاب یه شلوار سفید و تیشرت آبی آسمونی برای جیمین به سمت تخت رفتن تا هوسوک لباس های جیمین رو بپوشونه.
•پیس پیس!
هوسوک با لبخند سرش رو بالا آورد و به پسرک شیطون رو به روش زل زد.
∆جانم شیطون کوچولو.
•میای یکم شونگولی رو اذیت کنیم؟
هوسوک یکم تعجب کرد و بعد از گذر چند ثانیه مثل بمب ترکید و بلند خندید.
اسپنک ارومی نثار بوتی اون کوچولو زد و محکم تو بغلش چلوندش.
∆توله سگ شونگولی چیه؟ اگر بدونه سر جفتمون رو می‌بره ، حالا بگو نقشه ات چیه.
جیمین شروع کرد به شرح نقشه اش که در اتاقشون زده شد جیمین با تعجب به سمت در رفت و با تهیونگی که دماغش آویزون بود رو به رو شد.
•وایییی چی شده ته ته من ؟
تهیونگ توی بغل دوست صمیمیش پرید و هقی زد.
+ددی اشغال...ددی عوضی..ولم کرد رفت..
جیمین میخواست دلیل حرف تهیونگ رو بپرسه که هوسوک از پشت سر صداشون کرد.
تهیونگ و جیمین کنار هوسوک نشستن و تهیونگ کل ماجرا رو براشون تعریف کرد و هوسوک به این پی برد که اون مرد به شدت این پسر رو لوس کرده به شدت و خودش می‌تونه نازش رو بخره نه کس دیگه ای.
جیمین کمی فکر کرد و با بشکنی که زد توجه اون دو نفر رو به خودش جلب کرد.
•فهمیدم فهمیدم.
+چی شده جیمی؟
جیمین سر اون دوتا رو گرفت و به خودش نزدیک کرد.
• خوب ببینید نقشه اینه...
بعد از گفتن نقشه اش به اون دوتا با پوزخند بهشون زل زد و اون دوتا؟
راضی بودن از نقشه و هر کدوم سر پست خاص خودشون رفتن تا جئون بیاد و نقشه رو اجرا کنن...

.𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲.Where stories live. Discover now