خب میریم که داشته باشیم:
کیم تهیونگ پسر به شدت لوس و سلیطه که فوبیا داره به سربازی ولی خب باید یه جایی با فوبیات رو به رو بشی.
جئون جانگ کوک ژنرال مغروری که همه سربازا ازش مثل سگ میترسن
چی میشه این دوتا جلوی هم قرار بگیرن؟
__________________________...
پدر جونگکوک صبح رفته بود و جونگکوک؟ از صبح افتاده بود دنبال جوجه اش تا یه چیزی بریزه تو حلقش ولی جوجه اش؟ اون ناز کرده بود و فقط تو اتاقش قدم زده بود. جئون غذا رو روی میز گذاشت و پوفی کشید. _تهیونگ پسر بدی نباش و بیا و غذاتو بخور بچه جون! تهیونگ جلوی آینه رفت و بالم لبش رو روی لب های صورتیش نشوند . میخواست موهاشو مثل قبل خرگوشی ببنده که با یاد آوری کار پاپاش عصبی جیغی کشیدو پاهاشو به زمین کوبید. کوک با تعجب به پسرش زل زد و آب دهنش رو قورت داد. _جانم توت فرنگی؟ تهیونگ با عصبانیت سعی کرد موهای کم پشتش رو توی دستش بگیره و بکشه . جئون بدو بدو به سمت پسرش رفت و در آغوشش گرفت. _قندکم چیکار میکنی؟ نَکَن موهای خوشگلتو عمرم. تهیونگ عصبی روی دست ددیش کوبید و بهش با اخم زل زد +موهای خوشگلمو نابود کرد ژنرال جونم. _ببخشید زندگیم دوباره در میاد. تهیونگ سری به چپ و راست تکون داد و سرشو پایین انداخت. +ناراحت شدم که. _ناراحتیتم میخورم. +قلبم شکست که. _قلبتو میپرستمش. +گریه گریه کردم زیاد که. _اشک هاتو میبوسم. تهیونگ که رسما لال شده بود سری تکون داد و سمت تخت رفت. +گشنمه که. جئون به سمت سینی غذا رفت و بعد از برداشتنش به سمت پسر رفت تا بهش غذا بده. +گوشیمم بیار ژنرال جونم. جئون پوزخندی زد و گوشی رو به دست پسرش داد و مشغول غذا دادن به پسرش شد... تهیونگ گوشیش رو باز کرد و با سیلی از پیام های نیلا رو به رو شد...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.