.بگایی.

10K 801 177
                                    

پدر جونگکوک صبح رفته بود و جونگکوک؟
از صبح افتاده بود دنبال جوجه اش تا یه چیزی بریزه تو حلقش ولی جوجه اش؟ اون ناز کرده بود و فقط تو اتاقش قدم زده بود.
جئون غذا رو روی میز گذاشت و پوفی کشید.
_تهیونگ پسر بدی نباش و بیا و غذاتو بخور بچه جون!
تهیونگ جلوی آینه رفت و بالم لبش رو روی لب های صورتیش نشوند .
میخواست موهاشو مثل قبل خرگوشی ببنده که با یاد آوری کار پاپاش عصبی جیغی کشیدو پاهاشو به زمین کوبید.
کوک با تعجب به پسرش زل زد و آب دهنش رو قورت داد.
_جانم توت فرنگی؟
تهیونگ با عصبانیت سعی کرد موهای کم پشتش رو توی دستش بگیره و بکشه .
جئون بدو بدو به سمت پسرش رفت و در آغوشش گرفت.
_قندکم چیکار میکنی؟ نَکَن موهای خوشگلتو عمرم.
تهیونگ عصبی روی دست ددیش کوبید و بهش با اخم زل زد
+موهای خوشگلمو نابود کرد ژنرال جونم.
_ببخشید زندگیم دوباره در میاد.
تهیونگ سری به چپ و راست تکون داد و سرشو پایین انداخت.
+ناراحت شدم که.
_ناراحتیتم میخورم.
+قلبم شکست که.
_قلبتو می‌پرستمش.
+گریه گریه کردم زیاد که.
_اشک هاتو می‌بوسم.
تهیونگ که رسما لال شده بود سری تکون داد و سمت تخت رفت.
+گشنمه که.
جئون به سمت سینی غذا رفت و بعد از برداشتنش به سمت پسر رفت تا بهش غذا بده.
+گوشیمم بیار ژنرال جونم.
جئون پوزخندی زد و گوشی رو به دست پسرش داد و مشغول غذا دادن به پسرش شد...
تهیونگ گوشیش رو باز کرد و با سیلی از پیام های نیلا رو به رو شد...

تهیونگ گوشیش رو باز کرد و با سیلی از پیام های نیلا رو به رو شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
.𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲.Where stories live. Discover now