" part 3 "

1.2K 166 35
                                    

" از خودم شرمنده شدم وقتی فهمیدم زندگی یک مهمانی بالماسکه بود در حالی که من با چهره ی واقعی ام در آن شرکت کرده بودم
پلنگ های کافکا _ موآسید اسکیلر "

Part 3


[یک هفته بعد][ سئول_کره جنوبی_فرودگاه اینچئون ]


طی یک هفته ی گذشته ، جیمین از کلاب رز سیاه استعفا داده بود و توی شرکت صادرات واردات Daisy مشغول به کار شده بود ...
کار آنچنانی هم نداشت ، فقط چک کردن یه سری پرونده و رسیدگی به جلسات و کارهای لورِنزو و حالا هم همراه لورِنزو توی فرودگاه نشسته بود تا با هم برای یک سفر کاری به ایتالیا برن ...
خوشحال بود ؟!
چرا که نه !
استرس داشت ؟!
بیش از حد

اما هیچکدوم از اینا باعث نمیشد تا از سفرش لذت نبره
مخصوصا که تقریبا به زبان ایتالیایی مسلط بود و با خیال راحت میتونست کار هاشو انجام بده

برای سئونگ هو بهترین و کیوت ترین منظره ، جیمینی بود که با ذوق از پنجره ی کوچک هواپیما ابرها رو نگاه میکنه !
به هر حال لورِنزو و سئونگ هو سلایق مشترکی داشتن و قطعا مهم ترینشون پارک جیمین بود ! ...



[رم*_ایتالیا_هتل هاسلر* ]

(رم پایتخت ایتالیاست و بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر این کشوره ! )
حمید معصومی نژاد ... رم :)

* هتل هاسلریا Hassler . در مرکز رم قرار داره و ۵ ستارست و جز مشهور ترین هتل های رمه !


+ اما من مطمئنم که وقتی برای رزرو اتاق زنگ زدم گفتم ۲ تا اتاق یک نفره !

صندوق دار هتل نگاه مرددی به سئونگ هو انداخت و گفت :
/ درسته اما ما ... ما اتاق های یک نفرمون تموم شدن ! ... و خب... فکر کردیم که به این اتاق دو نفره راضی هستید! ... این تنها اتاقه خالی توی هتله !

سئونگ هو لبخند پیروزمندانه ای زد اما به محض اینکه جیمین سمتش برگشت اون لبخندش رو خورد و با لحن مثلا نامطمئنی گفت :
× آم ... اما اگر تو مشکل داری ! مجبوریم که ...

+ اشکالی نداره فقط بریم وسایلمون رو بزاریم ...



جیمین در حالی که روی تخت درازکشیده بود با گوشیش ور می‌رفت گفت :
+ امروز که کارای شرکت رو چک میکردم یه چیزی به نظرم مشکوک اومد

سئونگ هو کمی هول شد اما سعی کرد در آرامش جواب بده :
× چی مشکوکه ؟!

+ عام نمیدونم ... بعضی دخل و خرجا به هم نمیخوره ... به حسابداری گفتم اما جواب سر بالا بهم دادن ...
و یه سری بار که جابجا میشن ... هیچ سندی وجود نداره که بگه توی اون جابجایی چی بوده ... فقط یه سری آدرس و تاریخ ! حتی نام فرستنده هم نیست !

سئونگ هو در حالی که پشتش به جیمین بود پوزخندی زد و توی ذهنش هوش پسر رو تحسین کرد

× اوه درسته ... میدونی اونا بار هایی که برای کله گنده های کره جنوبی و ایتالیاست یه سری لوازم بهداشتی و دارو ... و خب ما هم تظاهر میکنیم نمیدونیم احتکار کنن !

لورنزو | LorenzoDonde viven las historias. Descúbrelo ahora