Part 38
در این زندگی فقط یک خوشبختی وجود دارد :
دوست داشتن و دوست داشته شدن !
جورج سند "
[رم_ایتالیا_عمارت استرانو]
یونگی بعد از بستن در اتاق سمت پسر مو صورتی برگشت و بی مکث لب هاش رو روی لب هایی که از اول شب با اون برق لب کمرنگ ، خودنمایی میکردن گذاشت و شروع به بوسیدن کرد انقدر حرصی و محکم میبوسید که جیمین نمیتونست همراهی بکنه پس گذاشت تا مرد بزرگتر با هدایت بوسه ، عطشش رو برطرف کنه
یونگی به نوبت لب بالا و پایین پسر رو مکید و گاز گرفت که باعث مشت شدن دستای جیمین شد . کمی فاصله گرفت و به لب های پسر که حالا نه بخاطر برق لب ، بلکه بخاطر بزاق خودش برق میزد خیره شد و با لذتی که توی بدنش پیچید سرش رو سمت خط فک اغوا کنندش برد و مک آرومی بهش زد که برقی از تن جیمین گذشت و باعث شد درحالی که به پیرهن مرد مافیا چنگ میزنه با صدای لرزونی بگه :
+ ن..نه
یونگی که به خوبی حالات فابیوی مو صورتیش رو زیر نظر داشت پوزخندی زد و زمزمه کرد :
_ وِ دِ رِ کویی * ! عزیز کرده ی استرانو روی خط فکش حساسه!
• وِ دِ رِ کویی یا vedere qui : به معنای " اینجا رو ببین " در ایتالیایی
+ن..نه اینطور نیست
استرانو پوزخندی زد و گفت :
_ جدی ؟!
و بعد بی هیچ هشداری ، زبون داغ و خیسش رو از چونه تا بالای خط فک پسر کشید که باعث شد جیمین ناله شهوتناکی بکنه
+ آههه فاک
پسر با درک صدایی که ار دهنش خارج شده کف دستش رو محکم روی لب هاش کوبید و با چشمای گرد به یونگی خیره شد که باعث شد مرد بزرگتر قهقهه ای بزنه و درحالی که کمر پسر رو سمت خودش میکشه ، دوباره خط فکش رو بمکه و بعد از کنار زدن دستش سراغ لب هاش بره و یه بوسه ی دیگه رو شروع کنه
بی مهابا دستش رو روی کمر پسر و ستون فقراتش میکشید و لب هاش رو گاز میگرفت که همون لحظه بوسه ی کوتاه جیمین به لب هاش خورد و باعث شد جری تر از قبل بشه
زبونش رو محکم و صبورانه روی لب های پسر که حالا کمی متورم تر از قبل بود کشید و از فاصله ی کوچیک بین اونها ردش کرد و به دندون های پسر رسوند
خب شاید جیمین تجربه ی یه بوسه ی حتی معمولی رو نداشته اما اون هزاران هزار کتاب و رمان خونده ، پس قطعا میدونست خواسته ی مرد مقابلش چیه !
دهنش رو برای استرانو باز کرد که باعث نیشخند یونگی وسط بوسه شد
زبون سرکشش رو داخل دهان پسر فرستاد و لیس محکمی به سقف دهانش که هنوز هم طعم کوانترو میداد زد و توی دهنش نالید
_ هوووومممم
جیمین طبق غریزه ی انسانیش، ماهیچه زبون مرد که داخل دهن خودش درحال رقصیدن بود رو بین لب هاش گرفت و مک آرومی بهش زد که یونگی چنگی به باسنش زد و یکبار دیگه زبونش رو توی دهن جیمین چرخوند
ناله های آروم و گربه مانند پسر بین لب هاشون خفه میشد و یونگی رو برای بیشتر خواستن جری تر میکرد
فابیوی مو صورتی با احساس کمبود نفس و سوزش قفسه سینش هول آرومی به سینه یونگی داد و بعد از یکبار دیگه مکیدن زبونش ، سرش رو عقب کشید و البته که سر یونگی برای ادامه ی بوسه همراهش میرفت اما جیمین با خنده درحالی که نفس نفس میزد دستش رو روی صورت یونگی گذاشت و بریده بریده گفت:
+ خ...خفه شدم مرد ... یک...یکم زمان بده خب !
استرانو دم عمیقی گرفت و بعد از اینکه بزاق ترکیب شده ی خودش و جیمین رو که روی چونه ی پسر سرازیر شده بود رو لیسید ، خیره به چشمای براقش که در فاصله ی کوتاهی با صورت خودش قرار داشت گفت :
_ میخوام ببرمت رو تخت
جیمین در سکوت سرتکون داد که باعث شد مرد لبخند رضایتمندی بزنه و دستاش رو زیر پاهای پسر مو صورتی ببره و بلندش کنه .
جیمین با ترس اینکه بیوفته دست و پاهاش رو دور گردن و کمر مرد مافیا حلقه کرد که باعث پررنگ تر شدن لبخند یونگی شد
مرد همونطور که قدم های آهستش رو سمت تخت وسط اتاق برمیداشت گفت :
_ و میخوام روی اون تخت ، تورو برهنه داشته باشمت!
وقتی سکوت پسر رو دید ادامه داد :
_ میخوام تن عزیز کردمو تا صبح به فاک بدم و انقدر ببوسمت که هیچی جز " ما " تو ذهنت نباشه
پسر رو روی تخت دراز کرد و درحالی که روش خیمه میزد گفت :
_اما اگر تو نخوای انگشتمم بهت نمیخوره! میزارم با خیال راحت تا فردا بخوابی و قول اینو میدم که اصلا دست از پا دراز نمیکنم !
جیمین نفس لرزونی کشید و چشمای مرددش رو به یونگی دوخت
خجالت میکشید که بپرسه اما درنهایت لب باز کرد و با صدای پایینی گفت :
+ یو ... یونگ
استرانو موهای صورتی رنگ پسر که حالا روی تخت پخش شده بود رو نوازش کرد و گفت ؛
_ جان دلم
+ خ..خیلی درد داره؟
یونگی چند ثانیه در سکوت به جیمین خیره شد و بعد با درک حرفش ، ریز خندید و بعد از اینکه بوسه ی محکمی رو لپ های کمی سرخ شده ی پسر گذاشت و گفت :
_ نمیدونم فابیو ... ذاتا تا حالا باتم نبودم که بدونم چقدر درد داره ... اما عملا ... دردت میگیره دیگه
خیره به صورت مردد عزیزکردش با لبخند ادامه داد :
_ ولی میتونم این قول رو بدم که هربار دردت اومد انقدر ببوسمت و نوازشت کنم که یادت بره
جیمین همین حالا هم بعد اون بوسه و لمس خط فکش توسط زبون داغ استرانو تحریک شده بود اما میترسید ... از اینکه یک چیز جدید رو امتحان کنه میترسید... ولی استرانو گفته بود کمکش میکنه دیگه ؟ آروم سرش رو تکون داد و درحالی که دستاش رو دور گردن مرد مرد بالا سرش حلقه میکرد زمزمه کرد :
+ بیا انجامش بدیم
و بعد خیلی آروم لب های نازک یونگی رو بوسید
مرد مافیا کنترل ادامه ی بوسه رو به عهده گرفت و همونطور که لب پایین جیمین رو به دندون میکشید دستش رو نوازش وارانه روی گردنش کشید و بعد رسیدن به یقه پیراهنش شروع به باز کردن دکمه هاش کرد
جیمین با حس کشیده شدن انگشت های سرد یونگی روی پوست قفسه سینش آه خفه ای کشید و دستش رو تو موهای مرد فرو برد و اروم کشید تا ازش فاصله بگیره
یونگی عقب کشید و به تقلای پسر کوچکتر برای در آوردن پیرهنش خیره شد و وقتی که پسر بالاخره از شر لباس خودش خلاص شد یونگی جلو رفت و زمزمه کرد :
_ لباس منم منتظر انگشتای کوچیکته فابیو !
و بعد سرش رو داخل گردن پسر برد و شروع به گذاشتن بوسه های ریز و درشت توی گودی گردن و ترقوش مشغول شد
جیمین ناله ای کرد و همونطور که سعی میکرد به حرکت زبون یونگی روی استخوان ترقوش توجهی نکنه ، دستاش رو به دکمه های پیرهن سفید رنگ مرد رسوند و شروع به بازکردن اونها کرد
یونگی بی عجله تمام گردن و ترقوه پسر رو مارک میکرد و با لذت به ناله های شهوتناکش گوش میکرد
بعد از اون سراغ قفسه سینش رفت و بی توجه به جیمین که از شدت هیجان ، نفس کشیدن هم براش سخت بود ، نیپل برجسته شده ی پسر رو لیس زد و بعد بوسید
+ آهههه ... شت ... ی ... یونگی
مرد نیشخندی زد و با نگاه به ظاهر معصومی گفت :
_ عزیز کرده تو خودت تتو زدی که ببوسمت یا به فاکت بدم !... حالا من میخوام جفتش رو بهت بدم
و بعد بی اینکه فرصت واکنشی به پسر مو صورتی بده نیپلش رو باشدت مکید که جیمین از شدت لذت قوسی به کمرش داد و بار دیگه نالش رو به گوش استرانو رسوند
مرد بزرگتر همزمان با زبونش ، از دست هاش کار میکشید و اونهارو از تن پسر رد میکرد و درآخر وقتی به شلوارش رسید ، از روی همون پارچه چنگ آرومی به دیک تحریک شده ی جیمین زد که کمر پسر بار دیگه زیر دستاش قوس برداشت
ریز ریز به واکنش های شدید فابیوش خندید و درحالی که شلوار رو از تن جیمین بیرون میکشید گفت:
_تنت حساسِ لمس منه فابیو... و من میمیرم برای این
+ آهههه هاه ... ا.. استرانو
_ جان دلم
+ ف..ف ...فقط انجام ... انجامش بده لعنتی ... آهههه فاک !
با ورود دست یونگی به داخل باکسرش و چنگی که به دیک تحریک شدش زد تقریبا هوش و حواس از سرش پرید
استرانو پوزخندی زد و درحالی که دستشو روی عضو پسر حرکت میداد گفت :
_ کُنتینو اَ
یا continua به معنای " ادامه بده " در ایتالیایی
و بعد باکسر خیس شده از پریکام پسر رو از تنش بیرون کشید و با شهوت به بدن برهنه ی روی تخت خیره شد
- حتی کلمه ی پرستش برای تو کمه پسر !
یونگی گفت و خم شد و زانوی پسر رو بوسید و لمس لب هاش رو تا بالای رانش ادامه داد
مارک های بنفش رنگش رو یکی یکی روی پوست عرق کرده ی جیمین مینشوند و به لرزش و بی قراری تن زیر خودش لبخند میزد
جیمین آه غلیظی کشید و با کشیدن موهای مرد سرش روبالا آورد و بعد با صدای لرزونی گفت :
+ است ... رانو ... آن ... انجامش بده
یونگی خبیثانه انگشتش رو روی شکاف عضو پسر کشید و زمزمه کرد :
- چیکار کنم ؟!
پسر مو صورتی حرصی از این همه وقفه و دردی که توی پایین تنش پیچید آه غلظی کشید و با صدای رسایی گفت :
- ه ... همونطور که ... که قبلا گفتی ... گفتی تا صبح به ... فاک رفتنمو توی آینه... تماشا کنی ... میخوامش ... الان !
و با پایان حرفش به صورت غریزی پایین تنه خودش رو به عضو پوشونده شده با شلوار مرد کشید
یونگی از شوک حرف جیمین ناله ی بلندی کرد و درحالی که با سرعت از شر شلوار و باکسرش خلاص میشد گفت :
- آه فاک ... لعنت بهت جیمین حتی با تصورش میتونم کام بشم !
و با در آوردن شلوارش روی پسر برگشت و بعد از اینکه لب هاشو بوسید گفت :
- دوست داری با لوب امادت کنم یا بزاق خودت ؟!
جیمین با کمی مکث و گونه های سرخ گفت :
- میخوام ... انگشتاتو بمکم !
یونگی پلک هاشو روی هم فشار داد و با حرص نالید :
- آه فاک بهت فابیو تو نباید این حرفای درتی رو با این قیافه ی مظلوم بگی ... فاک
گفت و بعد یکبار دیگه بوسه ی خیسی روی لب های پسر مو صورتی کاشت
انگشت فاک و حلقشو روی لب های متورمش گذاشت و جیمین بدون اتلاف وقت اونها رو به دهن کشید و شروع به مکیدن کرد
حتی نمیدونست داره درست انجامش میده یا نه فقط طبق غریزه ی شهوانی لعنتیش پیش میرفت و یونگی با دیدن منظره ای که جیمین با سر و صدا ی قابل توجهی مشغول مکیدن دوتا انگشتاشه ناله ی بلندی کرد و دوباره مشغول بوسیدن و مارک کردن گردن پسر شد
بعد از چند دقیقه یونگی انگشتش رو از دهن پسر بیرون کشید که سر جیمین هم به همراهش بلند شد و خواست دوباره لبهاشو به انگشت های بلند استرانو برسونه که یونگی با فشار کمی به قفسه ی سینش دوباره روی تخت خوابوندش و در همون حالت گفت :
- دانّازیونه * ! ... فابیو تو کینک مکیدن داری ... باید همونروز که کیک درست میکردم و انگشتم و مکیدی میفهمیدم ... فاک این کینک خیلی سکسیه !
دانّازیونه یا Dannazione به معنای " لعنتی " در ایتالیایی
در همون حین انگشتش رو پایین برد و خبیثانه روی ورودی باکره ی پسر کشید که جیمین از شدت هول چشماش گرد شد و به پایین تنه ی خودش خیره شد
یونگی همونطور که پهلوی فابیوی مو صورتیش رو نوازش میکرد گفت :
- هیششش آروم بگیر پسر ... میخوام آماده کنم باشه ؟!
جیمین با تردید سر تکون داد و منتظر موند تا یونگی هرکاری که میخواد بکنه
مرد مافیاام با کسب اجازه از جیمین ، کمی ورودی پسر رو مالش داد و دو انگشتش رو همزمان واردش کرد که ناله ی دردمنده پسر مو صورتی بلند شد
یونگی خم شد و درحالی که موهای صورتی رنگ پسر رو به طرز شلخته ای روی بالشت و پیشونیش پخش شده بودن رو بوسید و زمزمه کرد :
- اروم بگیر عزیز کرده ... باید بهشون عادت کنی و آماده کنم تا چیزی که میخوای و بهت بدم ... هوم ؟!
و بعد کمی از انگشتاش رو خم کرد و به دیواره ی حفره ی خیس و داغ جیمین کشید
جیمین برای کنترل دردش نفس های عمیق میکشید و سعی میکرد به اینکه قراره تا چند دقیقه ی دیگه ، دیک یونگی که بزرگتر از انگشتاش بود رو توی خودش تحمل کنه . فکر نکنه که با حرکت دیگه ی انگشتای بلند مرد مافیا و کشیده شدنشون به دیواره ی اسفنجی پروستاتش تقریبا فریاد زد :
+ واییییییییییی ... ه ... همون ... همون ... فاک یونگیییییی
یونگیبی توجه به عضو خودش که درحال منفجر شدن بود با لذت به تقلا های پسر زیرش خیره بود و انگشتاش رو قیچی وار درون حفره ی خیس و تنگش تکون میداد و بعد از اینکه احساس کرد پسر به اندازه ی کافی آماده شده ، انگشتاش رو بیرون کشید و بی توجه به ناله های اعتراض آمیزش ، دستش رو به عضو مو صورتی رسوند و با چند با بالا و پایین کردن طول عضوش ، پریکام ریخته شده از سر دیکش رو جمع کرد و به عضو خودش مالید !
جیمین که شاهد این صحنه ی به شدت اروتیک بود آه غلیظی کشید و سرش رو به بالشت کوبید که باعث خنده ی استرانو شد
مرد مافیا با صدایی که از شدت تحریک شدن ، بم شده بود گفت
- تو خیلی بی قراری میکنی پسر هورنیِ مین استرانو !
جیمین چنگی به لحاف زیرش زد و با چشمایی که از میزان شهوت اشکی شده بود روبه یونگی گفت :
+ عذابم نده عوضی
- نه !...این چیزی که میخواستم بشنوم نبود ...
مرد بزرگتر خودش هک از درد پایین تنش عذاب میکشید اما لذت اذیت کردن عزیز کرده ی مو صورتیش به هر چیزی می ارزید !
- بزار راهنمایی بکنم ... پاهاتو برام باز کن و تتوی زیر باسنت رو با صدای بلند برام تکرار کن پسر اغواگر
جیمین نالید :
+ لعنتی لعنتی لعنتی
و بعد درحالی که پاهاش رو بیشتراز قبل باز میکرد از هم فاصله داد تا نمای خوبی از سوراخش روبرای چشم های هیز استرانو به نمایش بزاره با تقریبا فریاد بلندی گفت :
+ فاک می ... پلیز فاک می سِر !
یونگی راضی از شنیدن صدای نیازمند عزیز کردش عضوش رو روی ورودی نبض دارش تنظیم کرد و تا آخر واردش شد که فریاد دردمند جیمین و چنگ زدنش به کتف استرانو رو به همراه داشت
مرد بزرگتر روی پسر خم شد و درحالی که تمام اجزای صورتش رو میبوسید گفت :
- به من نگاه کن فابیو ... به من فکر کن ... به اینکه چطور می بوسمت
گفت وبوسه ی نرمی روی لب های پسر زد
- به اینکه چطور با دستام پوست عرق کرده ی سینت رو نوازش میکنم ... به این فکر کن که عاشقانه میپرستمت ... به " ما " فکر کن عزیز کرده ... نمیخوام هیچی جر خودم توی افکارت که از انعکاس نگاهت میخونم ببینم !
و بعد از چند دقیقه ادامه دادن زمزمه های عاشقانش وبوسه های گاه وبیگاه که روی صورت و گردن پسر میذاشت ، بالاخره گفت :
- حالا میتونم حرکت کنم ؟!
و جیمین انگار تازه یادش اومده بود چقدر درد داشت !... اون واقعا غرق یونگی شده بود !
دستای لرزونش رو دور گردن مرد بالا حلقه کرد و با صدای گرفته ای گفت:
+ آ ... آره
یونگی با گرفتن اجازه ی پسر دستاش و دو طرف سرش ستون کرد و شروع به حرکا دادن پایین تنش کزد
- آههه ... لعنت ... تو خیلی ... خیلی زیاد ... آه تنگ و داغی عزیز کرده
جیمین هوم بریده بریده ای زمزمه کرد و گردن مرد رو پایین کشید نت یکبار دیگه اتصال لب هاشونو کامل کنه
استرانو با کمال میل پذیرفت و درحالی که لب های پسر رو میبوسید و گاهی گاز میگرفت، به حرکت نه چندان محکم پایین تنش هم ادامه میداد
صدای برخورد بدن هاشون به طرز وحشتناکی سکسی بود و البته سکسی تر از اون ، جیمینی بود که با چشمای بسته و دهنی باز نفس نفس میزد و هربار با ضربه عضو یونگی داخلش ، روی تخت جا به جا میشد
بعد از چند دقیقه با لمس نقطه ی لذتش توسط عضو یونگی ، جیمین قوسی به کمرش داد و درحالی که به کمر مرد مافیا چنگ میزد بریده بریده گفت :
+ آهههه خدای م...من ... هم...همونجا فاک!
یونگی نیشخندی زد و با سرعت بیشتری عضوش رو به همون نقطه میکوبید تا لذت فابیوی مو صورتیش رو بیشتر کنه و در همون حین با حس نزدیکی خودش دستش رو به عضو پسر رسوند و شروع کرد به هندجاب دادن
جیمین که تاحالا هیچوقت تو زندگیش همچین لذتی رو تجربه نکرده بود فقط به ملافه و کمر یونگی که جلوی دستش بود چنگ مینداخت و برای مرد بزرگتر ناله میکرد
و بعد از چند دقیقه به اوج خودش رسید و همراه با آه غلیظی کام سفید رنگش رو روی بدن خودش و استرانو ریخت و بخاطر ارضا شدن دیواره های سوراخش دور عضو یونگی تنگ شد و باعث شد مرد مافیا هم داخل پسر کام بشه
مرد چند دقیقه تو همون حالت موند تا تمام کامش رو درون پسر بریزه و بعد از بوسه ی ملایمی که روی صورتش گذاشت با احتیاط ازش بیرون کشید
چند ثانیه به جیمینِ بیحال روی تخت که مثل خودش نفس نفس میزد خیره موند تا تپش قلبش آروم بگیره و بعد نفس عمیقی کشید و از روی تخت بلند شد
حوله ی تمیزی برداشت و برگشت و بدناشون رو تمیز کرد
بعد با بیحالی خودش رو کنار پسری که سعی داشت با خواب بجنگه و همچنان به یونگی نگاه کنه انداخت و درحالی که تن برهنش رو در آغوش میگرفت زمزمه کرد
_ فردا میبرمت حمام
جیمین بی توجه به درد لعنت شدهی کمرش و حرف مرد ، با صدای خسته ای زمزمه کرد :
+ دوستت دارم
استرانو با لبخند کمرنگی موهای صورتی رنگش رو بوسید و گفت :
_ من خیلی بیشتر دوستت دارم
و بعد با لحن خبیثی گفت :
_ امروز اولین بارت بود و تا همینجاام خیلی خسته شدی ... اما بالاخره تورو جلوی اون آینه به فاک میدم .
جیمین ریز خندید و درحالی که سعی میکرد درد کمرش رو فراموش کنه گفت ؛
+ با کمال میل میپذیرم
و بعد بوسه ای روی گردن استرانو که جلوی چشمش بود گذاشت که مرد خیلی بی مقدمه گفت :
_ چطوریه که همیشه بوی جنگل بارون خورده میدی؟ ... درحدی که اگر نباشی عطرت همه جا میمونه ... خوشم میاد
جیمین درحالی که کم کم خوابش میبرد زمزمه کرد :
+ ادکلنه... چون دوسش داری باید بیشتر استفاده کنم
و بعد تسلیم تاریکی پشت پلکش شد و نفهمید که یونگی تا چند ساعت بعد به چهره غرق خوابش خیره موند ......
از این به بعد چون درگیر کنکورم پارت های لورنزو فقط پنجشنبه ها آپ میشه
بابت تاخیر شرمنده
YOU ARE READING
لورنزو | Lorenzo
Fanfictionلورنزو | Lorenzo _چطور با لورنزو آشنا شدی فابیو؟ + من یه بوکتروتم * ....زمانی که توی کتابخونه قدم میزدم و کتاب هارو تماشا میکردم انتظار نداشتم که روز بعد یه نسخه نو از هر کتابی که لمس کردم دم در خونم پست بشه و روی اون بسته فقط یه نوشته باشه... " از...