" خاطرات میتوانند آدم ها را جاودانه کنند ؛ البته تا زمانی که کسی باشد به آنها گوش بدهد ""هر دو در نهایت میمیرند_ آدام سیلورا "
Part 4
[ رم_ایتالیا_جشن بالماسکه ]
همه چیز خیلی سریع رخ داده بود
رسیدن استرانو_ تهدید های لورِنزو_ پرت شدن جیمین و در نهایت به رگبار بستن لورِنزوجیمین در حالی که دستاش میلرزید به بدن غرق خون لورِنزو خیره شد و هق هقی کرد
استرانو در حالی که باقی مونده ی شراب قرمزش رو مینوشید گفت :
- جسدشو بندازین توی سطل آشغال... میخوام تا فردا خبرش تو کل کشور بپیچه ... باید بقیه بفهمن در افتادن با استرانو چه عواقبی دارهبادیگارد سر تکون داد و گفت :
/ چشم ... قربان با نوچه هاش و بادیگارداش چیکار کنیم ؟- همشونو به رگبار ببندید !
فقط چند ثانیه طول کشید تا مغز جیمین که حالا بازوش اسیر یکی از افراد استرانو بود تجزیه کنه که اون یکی از افراد لورِنزو به حساب میاد
پس با باقی مونده ی انرژیش روبه استرانو گفت :
+ م .. من ه ... هیچی نمیدونستم ... باور کن ... ین ... من ... من نمیدونستم !استرانو راه رفته رو برگشت و با چهره ای سرگرم شده به پسر مو بلوندی که میلرزید خیره شد
+ من اینجا ... اینجا فهمیدم مافیاست ... باور کنین راست میگم ...
استرانو پوزخندی زد و در حالی که کنار ابروش رو میخاروند گفت :
- جالبه ... پس اینجا چیکار میکنی فابیو *؟!اینطور نبود که خود استرانو ندونه چه اتفاقی بین لورِنزو و اون پسر افتاده ... اتفاقا بر عکس ... رابط های اون ،هر روز و هر لحظه آمار کارهای لورِنزو رو براش میاوردن اما اون میخواست میزان صداقت اون مو بلوند رو بفهمه
* فابیو : به معنای اغواگر در ایتالیایی ...
( بچه ها من به طور دقیق نمیدونم که این کلمه درسته یا نه ... من اینو توی یک فیک خوندم و به نظرم قشنگ بود
منتهی برای این فیک انواع لغت نامه ها رو زیر و رو کردم و توی هیچکدوم همچین معنی نداشت
در اصل اغواگر در ایتالیایی یه اسم دیگه ای داره که چون حروف زیادی داشت نمیشد به عنوان یه اسم مستعار استفادش کرد
پس من همین فابیو رو گذاشتم چون راحت تو دهن میچرخه !
پس اگر جایی دیدید که معنی دیگه ای داره به بزرگی خودتون ببخشید :)+ نه ... نه ... من ... من ... اون بهم گفته بود که ... که یه شرکت صادرات_واردات از ایتالیا به کره داره ... من اونجا ... اونجا استخدام شدم به عنوان ... دستیار ... دستیار شخصیش باور کنین ... نمیدونستم !
حتی ... حتی چند بار مشکوک شدم و ازش پرسیدم که ... که چرا توی شرکت بعضی پرونده ها خالیه ... ولی هر سری ... هر سری یه دروغی میگفت !
YOU ARE READING
لورنزو | Lorenzo
Fanfictionلورنزو | Lorenzo _چطور با لورنزو آشنا شدی فابیو؟ + من یه بوکتروتم * ....زمانی که توی کتابخونه قدم میزدم و کتاب هارو تماشا میکردم انتظار نداشتم که روز بعد یه نسخه نو از هر کتابی که لمس کردم دم در خونم پست بشه و روی اون بسته فقط یه نوشته باشه... " از...