ᕱ⑅ᕱ 8

1.1K 173 52
                                    

୨୧ my petal ୨୧
part  8

୨୧ my petal ୨୧part  8

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ادامه فلش بک


به طرز کیوتی و با کنجکاوی به دستگاه های شرکت نگاه می‌کرد و هوسوک براش درباره شیوه کارشون توضیح می‌داد.  تهیونگ با فاصله از اون دو فقط به اون خرگوش چشم دوخته بود و گاهی فراموش می‌کرد پلک بزنه.
بدجوری دلبری میکرد، خیلی زیبا بود و داشت تهیونگ و دیوانه می‌کرد.
با فکر به اینکه اون کوچولو اصلا روحش هم خبر نداره‌ که بهش چه حسی داره  خودش و ذهن کثیفش و لعنت کرد.  با برگشت اونها به سمتش لبخندی زد و به استقبال شون رفت.
_ خب چطور بود؟ بازدید کردین؟
+ وای آقای تهیونگ عالی بود! شما خیلی شرکت بزرگی دارین و کلی دارو درست میکنین که به مریض ها کمک کنین این خیلی خوبه !
با خنده سری تکون داد
_ البته این کار ماست ، اگه دوست داری میتونی بعدا بیای بخش های دیگه شرکت و ببینی هوم؟

با دهان باز به مرد نگاه کرد
+ واقعا!؟
_ البته،  هر وقت که خواستی بیا

با شوق خندید
+ وای آقای تهیونگ ممنونم! خیلی خیلی دوست دارم همه بخش هارو ببینم !

با مهربونی تایید کرد‌ .
نزدیکهای شب بود که به پیشنهاد هوسوک رفتن تا جایی شام بخورن‌. هوسوک پشت فرمون نشسته بود ، یونا در صندلی جلو و اون دو عقب ماشین تهیونگ نشسته بودن.
خرگوش با لبخند به بیرون نگاه می‌کرد  و گاهی گوشهاش روی صورتش خم می‌شدن و اون ها رو می خاروند.
با خمیازه ای که کشید مرد فهمید که خوابش میاد ‌، شاید برای همین هی گوشش و میخاروند؟
با لبخندی اون هم به بیرون نگاه کرد بعد مدتی سنگینی چیزی رو روی ران پاش حس کرد.  سر پسر روی پاش قرار گرفته و او به خواب رفته بود؟
با مهربونی به اون منظره خیره شد و ناخودآگاه دستش با موهای نرم خرگوش بازی کردن‌. هایبرید در خلسه ای فرورفته و به کیوتی خرخر می‌کرد. بعد مدتی با حس گرسنگی ، در خواب و بیداری شروع به لیس زدن لبهاش کرد‌. مرد داغ کرده بود،  خرگوش بیخبر از همه جا هی به اون توت‌فرنگی‌ های خواستنی زبون میزد.

" وای بس کن، انقدر زبون نزن اونا رو"
عرق میریخت و سعی میکرد به پسر نگاه نکنه. واقعا با تمام وجودش دلش می‌خواست اون لباشو ببوسه ولی میدونست این درست نیست.
" چرا ثانیه ها کش میان؟ چرا نمیرسیم ؟ مگه لباش چه مزه ای داره که انقدر لیس میزنه؟"
با دهن کجی به افکارش خم شد تا به خودش ثابت کنه هیچ چیز خاصی روی لبای اون هایبرید نیست، پس با سرعت لباش و روی اون لبای خواستنی قرار داد ‌بعد هم به سرعت باد سرش و بلند کرد و سعی کرد عادی رفتار کنه

My Petal Where stories live. Discover now