୨୧ my petal ୨୧
part 7با دیدنش نتونست جلوی لبخند پهنش و بگیره. با خوشحالی جلو رفت و لب زد
_واقعا بیدار شدی ؟ به هوش اومدی کوچولو؟
با تایید و تکون دادن سرش به آرومی، به چشمای نگران مرد زل زد
+ بله ، شما من و نجات دادین..؟
با شنیدن صداش اشکی ریخت و یاد اولین باری افتاد که اون خرگوش و توی کلینیک دیده بود.
فلش بک
۶ ماه پیشیونا در حال معاینه هایبرید خرگوش، لبخندی زد و گوش هاش و نوازش کرد
" دیگه معده درد نداشتی ؟ همش به خاطر این همه پیتزا خوردنه ، اصن نباید بزارم تو اون پیتزا فروشی کار کنی "با لبخند به نوناش نگاه کرد و روی تخت معاینه نشست
+ نه معده ام بهتره نونا، خب اخه پیتزا خیلی خوشمزه اس ، من خیلی دوستش دارم وقتی اینجوری کش میادددبا خنده لپش و کشید
" میدونم خرگوشک، ولی زیاد نخور دیگه
معده ات خیلی حساسه باید بیشتر سبزیجات بخوری ،د اخه تو مگه خرگوش نیستی؟ هویج و کاهو و اینجور چیزا باید بخوری دیگه !"با چین دادن بینیش ، اخمی کرد
+ ولی سبزیجات بدمزه ان نونا ! خیلی خیلی بد ولی چشم دیگه خیلی پیتزا نمیخورم !"آفرین خرگوش کوچولو ، به خاطر خودت میگم عزیزم"
با لبخند تایید کرد و از روی تخت پایین پرید، کوله اش و روی دوشش انداخت
+ من دیگه برم نونا! الان رییسم عصبانی میشه ، امروز روز تولد رئیسه برای همین تخفیف گذاشته فککنم خیلی شلوغ بشه!یونا وسایل معاینه رو جمع کرد و رو به پسر کرد
" مراقب خودت باش عزیزم ، دو هفته بعد بیای ها"با لبخند از اتاق بیرون رفت و کلاه هودیش و روی سرش گذاشت تا گوش های بانمکش و مخفی کنه. با دیدن مردی که با عصبانیت به سمت اتاق نوناش میرفت ، چشماش گرد شدن و گوشه ای ایستاد به تماشا.
YOU ARE READING
My Petal
Fanficگلبرگ من [ ویکوک] Genre : Hybrid , Mpreg, Romance , Fluff، Dram کیم تهیونگ که به مافیای دارو معروفه و صاحب یکی از بزرگترین شرکت های داروسازی در کره است، در لابراتوار شرکت رقیب تخلفی رو میبینه. استفاده از یک هایبرید خرگوش بی گناه برای تولید دارو و...