part 23

368 75 4
                                    

صبح که از خواب بلند شدم،رفتم حموم و صبحونه خوردم بعد رفتم مثل همیشه که تو کوچه قدم بزنم
دستامو تو جیب شلوارم کرده بودمو کلاهمم رو سرم بود،
"سلام!" یکی از پشت گفت و باعث شد که برگردم،
با تعجب گفتم"سلام!!ما همدیگرو میشناسیم؟؟"
"نه،من تازه اومدم به این کوچه،اسمم لیاست"
"خوشبختم"اینو گفتمو به راه رفتن ادامه دادم،
"خب،اسم تو چیه؟"
وای اینچه گیری داده به من!!
با حرص گفتم"اسکارلت"
"آها!!خب بعدن میبینمت"اینو گفتو رفت،
بدون توجه به راه رفتنم ادامه دادم،
"سلام"
اوه این صدای اسکاته!!
سریع با لبخند برگشتم
اونم لبخند زد و گفت"خوبی؟؟"
سرمو تکون دادم،
یکم راه رفتیم،بعد اسکات پیشنهاد داد که بریم یه چیزی بخوریم و منم قبول کردم،
تو ماشینش نشستم و اون حرکت کرد
"خب،یکم از زندگیت بگو" اسکات گفت و من اصلا از این سوالش خوشحال نشدم،چون اصلا دوست ندارم این سالارو تو ذهنم تکرار کنم،
سعی کردم بحثو عوض کنم"تو بگو چیکار کردی؟؟"
و جواب داد"خب تو اون آشغال دونی بدتر روزای عمرمو گذروندم،"
"من و ببخش"سرمو انداختم پایین و اینو گفتم
اون با لبخند نگام کرد و گفت"من خیلی وقته که تو رو بخشیدم،"
سعی کردم لبخند بزنم
"درباره ویکتوریا بگو!!"
اخم کرد و گفت"تمیخوام دربارش حرف بزنم،تو اونو از کجا میشناسی؟؟"
"خودت گفته بودی!!" دروغ گفتم،هری اسمشو بهم گفته بود
"من؟؟"
"آره،دیگه،یادت نمیاد؟؟"
"نه!!"
"حالا،بیخیال"اینو گفتمو به صندلی ماشین تکیه دادم،
دیگه حرفی نزدیم تا ماشین ایستاد،
پیاده شدیم و رفتیم داخل رستوران،
اسکات برگر سفارش داد،منم همینطور
اسکات حرفای خنده دار میزد و باعث میشد من بخندم،تا حالا اینقد احساس شادی نکرده بودم،یکم رو صندلی تکون خوردم،یه چیزی زیرم بود،یکم بلند شدم،اون یه نامه دیگه بود،با ترس
به اسکات نگاه کردم،اون گفت"چیزی شده؟؟"
"نه!"
نامرو باز کردم،
«این شادی بزودی تموم میشه،ازش استفاده کن،همونطور که به مامانتم گفتم،تمام خانوادشو نابود میکنم»
اشک تو چشمام جمع شد،
"اتفاقی افتاده؟؟"اسکات پرسید،سعی کردم لبخند بزنم
و سرمو به علامت منفی تکون دادم و سعی کردم غذامو بخورم،ولی هیچی از گلوم پایین نمیرفت،اسکات من!!چیکار کنم؟؟من نمیتونم یه ضربه دیگرو تحمل کنم
_____________________________________________________________________________________
سلام،به همگی!!
چطور بود؟؟
داستانو دوست میدارید؟؟
یا
دوست نمیدارید؟؟D:
لایکم یادتون نره،لطفا
مرسییییییییییی،عاشقتونم

numb life//B1Where stories live. Discover now