Harry 's POV
نور اروم از پنجره توي هال ميزد و چشمامو از پشت پلك اذيت مرد و موفق شد كه منو از هواب بيدار كنه به زور چشمامو باز كردمو با صدام كه الان گرفته گفتم
" باشه تو بردي "
با زور بلند شدمو و روي كاناپه ال مانند نشستم . به بدنم يه كشو قوسي دادم و به دور و برم نگاه كردم . همه مثه تيرو تركش خورده هاي جنگ جهاني از سپاه هيتلر بودن . جدا خنده داره كه صبح بيدارشي و ببيني يه عالمه ادم افتادن رو هم و خوابيدن . درست مثه دومينو .لارا و هلن سر رو شونه هم گذاشتن ديو و لارنس و كاميل هم اين سير رو ادامه دادن . لوسي و سارا هم كه انگار از سر به هم متصلن و عيت ريشه هاي درخت الن ماريا و مارگارت سيلور و ادمونا همه رو پاهاشون خوابيدن بقيه هم خودشونو جمع كردن ولي جالب تر از همه خوابيدن لوكه كه نشسته و پاهاشو جمع كرده وسرش پايينه جدا اگه پليسا بريزن اونو مثه يه معتاد ميگيرن .
از اونجايي كه همه خوابن و حدود ١٠٠ نفر هستن و من حوصلم سر رفته ميخام اذيتشون كنم . پس. رو نوك پاهام راه رفتم و كنترلو برداشتم . بعد از روشن مردن صداشو قطع كردم و فيلمو پلي كردمو جلو زدم تاجايي كه همه داد ميزنن زامبي . استوپش كردم و صدارو تا اخر زياد كردم . قبل از پلي شدن از لوك و بقيه عكس گرفتم و بعد پليش مردمو گوشامو گرفتم . صداش وحشتناك بود . همه پريدنو جيغ ميزدن . لوك كه از رو مبل پرت شد . استوارت داد ميزد و ميدوي سمتپله ها سورنا چاقوشو در اورده بود و داد ميزد و جيغ ميكشيد.
بعد از ايين كه همه فهميدن فيلم بوده همه نگاها به طرف من برگشت كه روزمين افتاده بودمو ميخنديدم . اخرين چيزي كه از اون موقع يادمي اينه كه همه اومدن و منو بلند كردن و بردن تو استخر انداختن . من هنوز استدلالمو دارم كه خيلي باحالو خنده دار بود كاري كه كردم.
Lousy's POV
هري احمق داشتم ميمردم . حقش بود.
همه از دور استخر رفته بودن و من مونده بودم. هري خيس اب بود.
" ابتني سر صبح چه حاليي داره هرولد"
اون داد زد
" عاليي"
اي بچه پر رو من ادبش ميكنم
" خب ميخاستم حوله برات بيارم حالا كه مشكلي نداري خوش بگذره "
و با خنده رفتم و به التماساش توجهي نكردم .
" لولسيل تلافي ميكنم"
بياين رو راست باشيم . من اهميت نميدم . حالا بزار هر چي ميخاد بهم بگه.
........................
خب اين بخش اسمش گشتو گذاره دو بخشه و اين يه قسمتشه و تقريبا تو اين چند قسمت يه پارت از داستان تموم ميشه يعني قسمته ٣٠ حالا به نظرتون پارت بعديو همينجا بزارم يا نه؟
YOU ARE READING
Death wish
Fanfiction- ميشه دستاتو بگيرم خيلي سرده -باشه داداش كوچولو ----------------- اي كاش هنوز تموم مشكلمون بي خونه بودن تو سرماي زمستون بود نه غرق شدن تو فساد ، نه رقابت سر عشق. منو ببخش شايد اين اخرين جرعه ي اين زندگيم باشه .